یکی از بزرگترین لطفهایی که میتونی در حق خودت بکنی دیدن این خلاصه کتاب و به کارگیری نکات فوقلاده کار بردیش در زندگیته. راه حل برای برطرف گردن موانع موفقیتت، یافتن پوزیشن واقعی خودت در زندگی، پررنگ شدن در جامعه و تبدیل شدن به انسانی تأثیر گذار، می گم که اعتماد به نفس چطور ایجاد می شه؟ یا چه اواملی اعتماد به نفس رو پایین میاره؟ و اصلاً، اعتماد به نفس چه تأثیری روی بخش های مختلف زندگی ما داره؟ همه و همه در خلاص کتاب نیروی اعتماد به نفس، در تمام جنبه های زندگیتون، توقف ناپذیر، مقاوم و با شهامت باشید. نوشته برایان ترئیسی، یک از مشهورترین، خوشنامترین و هرفیترین سخنرانان انگیزشی جهان و متخصص تربیت فروشندگان موفق.
زمینه های فعالیت ایشون عبارتند از موفقیت در کسب و کار، توانمندیه در فروش، موفقیت فردی و رهبری. ایشون حدود هفتات تا کتاب در حوضی روانشنسی منتشر کرده و فکر میکنم این کتاب یکی از بهترین کتابهاش باشه و به همین دلیل هم تصمیم گرفتم که خلاصه اونو به شما کتابدانی های عزیز تقدیم کنم. قطعا همه ما می دونیم اعتماد به نفس خیلی مهمه.
ولی دونستن این که چرا مهمه از دونستن این که مهمه خیلی مهمتره. در عرصه های مختلف زندگیمون در چه مواقعی اعتماد به نفس کار برد داره؟ اگر ما اعتماد به نفس نداشته باشیم درگیر چه موزلاتی می شیم؟ هر کدومه از ما به چه دلیل می تونیم از اعتماد به نفس پایین برخوردار باشیم و آیا؟ هر کدوم دلائل منحصر به فرد خودمونو داریم؟ این کتاب تمرین های خیلی خوبی به ما معرفی میکنه که به کمک اونها بتونیم اعتماد به نفس از دست رفته یا نداشته خودمونو به دست بیاریم. شما بعد از دیدن این خلاص کتاب متوجه میشید که چطور سرزنش کردن خودتونو متوقف کنید، چطور از انسانی سرخورده به انسانی سربلند تبدیل بشید.
سلام من مسعود هستم و شما کانال کتابدان رو مشاهده میکنید. من بهترین و پرفروشترین کتاب های روز دنیا رو میخونم و خیلی ساده و مختصر و مفید براتون تعریف میکنم. پس اگر هنوز کانال من رو سابسکرایب نکردید یعنی مشترک نشدید حتما این کار رو انجام بدید و یادتون هم باشه که اون زنگوله یا نوتیفیکیشن رو هم روی حالت آل قرار بدید یعنی همون همه تا به محض این که خلاص کتاب تازهی گذاشتم یوتیوب بهتون اطلاع بده و بیاد مطالبش رو یاد بگیرید. من یه ارتش هم کنار خودم دارم به اسم ارتش ارتش کتابدان ارتش کتابدانی ها ویدیوها رو میبینن و مطالبش رو در زندگی شخصیشون به کار میگیرن و به جای این که برن به بقیه یاد بدن ویدیو رو لایک میکنن و پنج تا کامنت میذارن تا هم از من حمایت کنن و هم باعث بشن یوتیوب ویدیوها رو به افراد بیشتری پیشنهاد بده تا به آگاه سازی جامعه همون و حضب جهل و حماقت از اون کمک کنیم و اتفاقات بدی که پیامت های تاریکی های ذهن هستن کمتر و کمتر و کمتر از اینکه از اینکه از اینکه نکته ی تلایی زندگی سالم و موفق، اعتماد به نفس تقریبا شما از هر کس با هر میزان سواد و دانش و از هر فرهنگی بپرسید آیا اعتماد به نفس چیز خوبیه یا نه، حتما جوابی که میگیرید مصبته و میگه خوبه اما شما هم خوب میدونید که خیلی از اشخاصی که هر کدوممون میشنسیم فاقد این ویژگی مصبت هستن من در زندگی میفرست رو داشتم که با آدم های معروف و موفق مختلفی برخورد یا با هشون کار کنم. نکته که اون اوائل برامجیب بود این بود که می دیدم آدم ها در هر مرحله از زندگیشون که باشن و به هر هدفی هم که رسیده باشن به راحتی می تونن درگیر احساس موزیانه و آبزیرکاهی به اسم تردید بشن و این روی اعتماد به نفسشون تأثیر می ذاره.
متاسفانه خیلی از ما در بره های مختلف زندگی عرضش های خودمون رو فراموش می کنیم و این مسئله به دلائل مختلفی روخ میده. گاهی که دوچار تردید میشیم ارزش ها و طبانایی هامون یادمون میره چون خودمونو با دیگران مقایسه میکنیم. همین باعث میشه ما نقاط قوت دیگرانو با نقاط زرفمون در دو صفحه ترازو بذاریم و بعد تصمیم بگیریم محدودیت هامونو به راحتی بپذیریم و از اون اهدافی که واقعا میتونیم بهشون دست پیدا کنیم کتاه بیاییم و صخف آرزو هامونو پایین بیاری اما دیگه کافیه ما در این خلاص کتاب در مورد قوانینی صحبت می کنیم که اون قله اعتماد به نفسی که آرزو داریم بهش برسیم برامون قابل دسترستر بشه اولین و بنیادی ترین قانونی که باقی قوانین بر روی اون استوار می شن قانونیه به اسم قانون یا اصل علیت.
اولین بار هم توسط عرسطو 350 سال قبل از میلاد مسیح عنوان می شه و می گه که ما در دنیایی زیست می کنیم که بر روی یه نظم فراگیر استواره و هر پدیدهی که اتفاق می افته مبتنی بر علت یا علل آشکار و مشخصیه. یعنی همون علت و معلولی که امروزه مستلحتره. شاید بعضی از شما به سرنوشت متقد باشید و بگید هر اتفاقی که در زندگی میفته از قبل تعین شده و ما هیچ اختیاری در موردش نداریم. اما اصل علیت میگه سرنوشت هیچ شخصی از پیش تعین شده نیست و بر مبنای علتهای کاملا مشخص شکل میگره. به نوعی داره میگه که ما بر اساس علت و معلولهایی که در زندگیمون برای خودمون میسازیم میتونیم انسانی اسیر و گرفتار و یا آدمی سعادتمند و آزاد باشیم.
بلاش و پایداریمون نتیجه رو برای خودمون شکل بدیم و بسازیم هیچ رخدادی در دنیای ما به صورت تصادفی اتفاق نمی افته. نه پیروزی هایی که نصیب مون می شن و نه باخت هایی که برامون رقم می خورن. یادتون نره، این قاعده جهان هستیه و ما هم بخشی کوچک از همین جهانیم.
وقتی من از شما بپرسم تعریفتون از آرامش چیه، چه پاسخی براش دارید؟ کتاب پاسخ جذابی می ده، می گه بخش مهمی از آرامش احساس رضایت داشتن از خوده. اینا هایی که اعتماد به نفس دارن مگر از طبعنایی ها و ویژگی های خودمون رضایت نداشته باشیم اعتماد به نفس هم نداریم. پس کاربورد اعتماد به نفس قیافه گرفتن برای دیگران نیست. متاسفانه خیلی ها به اشتباه فکر میکنن هر کسی که اخماشو میکنه تو همو یا از بالای چشم به بقیه نگاه میکنه یا مثلا خیلی دیگرانو تحویل نمیگیره یعنی خیلی اعتماد به نفس داره. اتفاقا کاملا برعکسه.
اون شخص داره با این رفتارش عدم اعتماد به نفسش رو پشت ماسک پنهان میکنه. ما باید علتهای اصلی اعتماد به نفس رو در زندگی و ذهن خودمون شکل بدیم و باید به این نکته هم توجه داشته باشیم که مسیر رسیدن به اعتماد به نفس یک شبه و ناگهانی تیه نمیشه. ذهن هم مثل بدن با تمرین و مراقبت و رژیم مناسب میتونه قدرتمند بشه همونطور که ماهیچه ها و ازولات مقابلیت روش دارن.
یه قهرمان کشتی هرگز برنامه روزانهی شبیه به من نداره یا شبیه به شما برنامه روزانه اون برای کسب محارتهای کشتیه برنامه رسیدن به اعتماد به نفس هم مثل رسیدن به قهرمانی کشتی خاصه و سختی های مسیر خودشو داره ولی شدنی و قابل دستیابیه یک کلمه یا جمله که از این بخش در ذهنت مونده رو در قسمت کامنت ها بنویس بریم و با هم وارد بخش بعدی بشیم اصول اعتماد به نفس ما از روزی که متولد میشیم تا آخرین نفسی که میکشیم در حال تبدیل شدن هستیم. این رواند تا روز مرگمون هرگز متوقف نمیشه. چه آگاهانه در حال تبدیل شدن باشیم و چه ناآگاهانه. اما این که به چه چیزی تبدیل میشیم در هر دو حالت به این بستگی داره که از چه چیزهایی تغذیه میکنیم. همونطور که تغذیه غلط مثل فسفوت ها ما رو به یه آدم چاق تبدیل میکنه و مشکلاتی برای سلامت جسمیمون به وجود میاره تغذیه اشتباه ذهنی هم مشکلات روحی برای مدر پیداره این جمله خیلی معروفه که ما محصول اندیشه هامون هستیم.
در بخش قبل قانون اصل علیت مطرح شد و در این بخش قانون تمرکز مبحث اول ماست. تعریفش همینه که ما بروی هرانچه که تمرکز کنیم اون پدیده در حقیقت درونی ما شروع به بزرگ شدن میکنه و افکاری که در سرمون داریم از یک فکر ساده تبدیل به روند میشه و در کردار ما بروز پیدا میکنه. دلیلش همینه که تمرکز ما بر هر موضوعی باعث رخنه کردن اون موضوع در زمیر ناخداگاه ما می شه امده کارهایی که ما در طول روز و در زندگیمون انجام میدیم و اکثر تصمیمات ما بر اساس زمیر ناخداگاه مونه.
نتیجه چیه؟ این که من و شما هر شخصیتی که داریم آشیه که بخش امده اون توسط خودمون پخته شده. یعنی زاویه دید ما تعین کننده نتیجه خواهد بود. اگر ما در روند حلی مسئله یا رسیدن به یه هدف روی موانه و مشکلاتی که سر راه هست متمرکز بشیم یعنی جهت ما در سمت شکست قرار داره و اگر بر روی جنبه های مصبت مسیر و موقعیت من متمرکز بشیم جهت ما به سمت موفقیت تغییر پیدا میکنه دیدن جنبه های مصبت ما رو مصبت تر و دیدن جنبه های منفی ما رو منفی تر میکنه اکثر آدم ها روی چیزی تمرکز می کنن که دوست ندارن براشون اتفاق بیفته و متوجه نیستن که زمیر ناخداغاه نمی فهمه خواست قبلی ما چیه بلکه فقط می فهمه ما به چی فکر می کنیم.
چطور میتونیم افسار این زمیر ناخداگاه و دستمون بگیریم؟ با روشی به نام تفکر خلاق. در تفکر خلاق، ما اندیشه های دوست داشتنی و جذابو در ذهنمون مثل یه گیاه پرورش میدیم. مسعود یعنی فقط مصبت ببینم، موانه و مشکلاتو نبینم. چرا؟ ما تمام موانع و مشکلات رو میبینیم اما به کمک تفکر خلاق و قوه تخیل من تصویری در ذهن من میسازیم که با راه حل مناسب موانع رو پشت سر بذاریم. اگر یه شخصی بر هر فکری که در سرش وجود داره احاته داشته باشه، به اعتماد به نفسی می رسه که توپم تکنش نبیده حتی اگر اون آدم کوهی از مشکلات کچیک و بزرگ روی شونه هاش داشته باشه بریم سراغ قانون ارتباط ما یه زندگی بیرونی داریم که برای همه قابل مشاهده هست و یه زندگی درونی داریم که فقط خودمون از اون با خبریم اما زندگی بیرونی باستابی از زیست درونی آدم هست اگر ما بتونیم زیست درونی تر و تمیز و درستی زیست سالمی داشته باشیم ایمان داشته باشید که زیست بیرونی ما هم سالم و درست و جذاب میشه.
سعادت واقعی و احساس خوشبختی اول در زندگی درونی ساخته میشه. انسانی که به درستی زیست ذهنی خودش ایمان داره، انسانی که به صحیح بودن اعمالش مطمئنه، حتی اگر جهان بیرونیش در ویرانی کامل هم باشه، باز هم چیزی که از درون احساس میکنه آرامشه. ما برای این که ساختمان زیست درونی خودمونو بکوبیم و از نوب بسازیم، باید در قدم اول به عرضش هایی که داریم توجه کنیم.
عرضش ها معیار هایی هستند که ما با بها دادن به اونها دارای اعتماد به نفس می شیم و با نادید گرفتن یا لطم دیدنشون بی اعتماد به نفس می شیم. ارزش ها جنبه هایی از زندگی هر فرد هستن که در صورت آسیب به اونها و یا تجاوز به حریمشون اون فرد اصابانی می شه. برای هر آدمی ارزش ها متفاوتند و فقط کسانی که بدون فکر یک سری قواعد رو به عنوان ارزش پذیرفتن و کرکرانه بهشون وفادارن میتونن به طور کامل ارزش های یکسانی داشته باشن.
همین ارزش هاست که واکنش های ما نسبت به پدیده های مختلف رو شکل میده. اما متاسفانه اکثر افراد شناختی از ارزش های خودشون ندارن. شما وظیفه داری اونها رو در زندگیت واضح، سریح، شفاف و بدون هیچ ملاحظهی تعین کنی.
پیشنسیشون اگر نشناسی، از کجا می خواهید بفهمی که بهشون پایبندی یا نه؟ و اگر متوجه این موضوع نشی، هرگز دارای اعتماد به نفس نخواهی شد. این در مورد ارزش های شرکت ها و کسب و کار ها هم کاملاً صادقه. تحقیقات بیانگر این هستند که کارمندان شرکت های مختلف در صورت آگاهی از ارزش های اون شرکت و پایبندی و مراقبت از اونها دارای رضایت بیشتر و اعتماد به نفس بالاتری هستند. نسبت به کارمندانی که نمی دونن عرضش های شرکتشون چیه و نقاعدتن می تونن ازش محافظت کنن.
مدیران اجرایی شرکت های بزرگ منشوری تبین می کنن به نام منشور عرضش ها. بعد از استخدام هر فرد، این منشور در اختیارش قرار می گیره تا خوب اونو در ذهنش حق کنه. وقتی عرضش های شرکت ها و مؤسسه های بزرگ رو بررسی کردن، متوجه شدن که صداقت اولین و مهمترین اون هاست.
که در همه شون مشترکه. چرا؟ ببینید این خود ما هستیم که عرضش همونو تعییم می کنیم. در نتیجه داریم روشن می کنیم که برای چه چیزی می خواهیم وفاداری به خرج بدیم از خودمون بگذاریم و در چه پوزیشن هایی در زندگی قرار بگیریم یا نگیریم. عرضش ها اون قطع قرمز هایی هستن که ما بر سر اونها مزاکره نمی کنیم.
به سختی تغییرشون میدیم هیچ وقت اونها رو نادیده نمیگیریم نمیگیم حالا الان بهش پایبند نیستم ولی فردا یک کاریش میکنم من نمیتونم بگم پاک دستی برام عرضشه ولی یکم هم دستم کجه حالا گاهی سو استفاده هایی هم میکنم یا گاهی بسته به منافع خودم یا اطرافیانم چشمم رو روی دوزدی و اختلاس میبندم شما یا دوزدی یا پاک دستی حد وسط نداره اصول اخلاقی وقتی توسط یه فرد در تمام زندگیش روایت شده به اون شخص اعتماد به نفس فولادی میده وقتی شما عرضش های مشخصی دارید و بهش پایبندید شما دارای احساس قدرت درونی میشید احساس اقتدار بهتون دست میده همین باعث میشه هر چقدر هم که زندگیتون بالا و پایین بشه اون اعتماد به نفس شما بدون زرهی تزلزل همچنان استوار باقی بمونه چون هر تصمیمی که گرفتید میدونید که بر مبنای عرضشاتون بوده دیگه نسبت به تصمیماتتون احساس شرم نخوایید داشت دیگه نگران نیستید مردم در باره شما چی میگن؟ کاری که باید انجام بدید اینه که عرضشاتون رو بنویسید و بعد از اون میزان اهمیت و اولویت اونها رو دونه دونه مشخص کنید. مثلا جلوشون از یک تا ده ستاره بزنید و عرضشاتون رو عرضش گذری کنید. این کار یه خدمتی به شما میکنه و اون هم آشکارسازی نظام عرضشی شما هست که در جمعه های مختلف زندگیتون نحوه تصمیم گیری و انتخابهای شما رو مشخص می کنید.
به زندگی ورزشکارای حرفه ای دقیق کنید، اونا مجبورن بین حرفه خودشون و رسیدن به موفقیت در اون با وقت گزرونی با خانواده و زندگی شخصی یکی رو انتخاب کنن. خیلی وقتا این عرضشی که انتخاب کردن به روح و روانشون آسیب جدی وارد می کنه. شنیدید دیگه می گن دوری از خانواده، اردوهای، آماده سازی چند ماهه. عرضش ها اون تفکراتی نیستند که در سرمونند بلکه اون اعمالی هست که از ما بروز می کنند. یه چیزی هست من خیلی بهش متقدم که می گه آدم ها تو موقعیت های خاص خودشون رو نشون می دن.
موقعیت های خاص اونهای هستند که به لحاظ ذهنی و تصمیمگیری ما رو تحت فشار میذارن. مثل زلزله، ما رو در شرایط بحرانی قرار میدن. پس مهم نیست که من آرزو داشته باشم بعد از مرگم به بهش برم و اینو به عنوان عرضش بدونم. عرضشی که بر اساس اعتقادت تو رو به بهش میبره، باید در اعمال تو در همین جهان دیده بشه. مهم نیست نیتت چیه و به چی ایمان داری یا توقل میکنی.
مهم کاری. که در حق انسانهای اطرافت انجام میدی. همین یعنی اعتماد به نفست مستقیمن به کنشهای تو بستگی داره.
وقتی برخلاف جهت عرضش ها ترکت میکنی، احساس بیهودگی و بیمسرفی بهت دست میده. در برابرش، زمانی که در سخترین لحظه ها تصمیمات دوشواری میگیریم و حتی رنج رو به جون میخریم که به عرضش هامون وفادار بمونیم، در پی اون احساس رضایت کامل به همون. و حال مرخوبه.
مثلا از یک ازدواج خارج میشیم یا از چغلمون استفاه میدیم چون به این آگاهی میرسیم که اونها با عرضش های ما همراستا نبودن. این موقعیت بسیار پیچید است. ما در این موقعیت در سختی هستیم. مشکلاتی به مسائل قبلیمون اضافه شده اما از درون رضایتمندیه که برترین حسمونه پس صداقت خیلی مهمه هم با خودمون و هم با دیگران صداقت یعنی عمل کرد ما در هر چرایتی مبتنی بر حقیقته نه منافعمون همینجاست که ما زیر بار یک رابطه شغل یا هر پدیده دیگهی که با عرضش همون مخالفن نمیریم راستی و درستی یعنی عدم تظاهر به چیز دیگهی بودن یا وانمود به مدل دیگهی فکر کردن موسیقی همین صداقتمون همیشه صدی میشه در برابر این که ما در موقعیتی قرار نگیریم که عذیتمون میکنه کم کم احساس رضایت و آرامش در اونمون شکل میگیره و بعد اعتماد به نفسمون تقویت میشه بریم سراغ تمرین ها اول از همه سه عرضشی که همین الان توی زندگیتون دارید و بهشون وفا دارید رو بنویسید بعد سه تا عرضش در مورد شغلتون یا کسب و کارتون رو بنویسید در مرحله سوام، اسامی افرادی رو بنویسید که علاقمندید بیشتر با اونا در ارتباط باشید و زمانتون در کنارشون سپری بشه.
چهارمین مرحله پاسخ به این سواله که دلیل این تمایلتون چه چیز یا چیزهایی هستن؟ پنجامین تمرین نوشتن اصامی اشخاصیه که شما همواره در ذهنتون اونها رو ستایش میکنید به همراه اون ویژگی هایی که مورد ستایش شما قرار میگیرند تمرین ششم هم مرور گذشته شماست با این فیلتر که چه موقعیت هایی در زندگیتون بوده که با وجود سختی هایی که براتون داشته باز هم برزشاتون پایبند و وفادار موندید یک کلمه یا جمعه که از این بخش در ذهنت مونده رو در قسمت کامنت ها بنویس بریم و با هم وارد بخش بعدی بشیم نیت و اقتدار شخصی میخوام ورزش بارفیکس رو به عنوان مثال تفهیمی استفاده کنم برای کسی که تو زندگیش بارفیکس نرفته اولین مرحله پریدن و گرفتن میره بارفیکسه و شاید حتی بعد از پنج ثانیه مقاومتش شکسته بشه و ولش کنه و اصلا نتونه خودشو بالا بکشه. اما تکرار هر روزه ی همین کار به مرور توان ازولات اونو افزایش میده و همون شخص بعد از سه ماه تمرین منظم هر روزه احتمالاً به عدد بیس بار بارفیکس رفتن دست پیدا میکنه. چون هر روز به تقویت ازولاتی حضوراتش رسیدگی کرده و اونها رو روشت داده. ذهن هم همینطوری روشت میکنه با فشار آوردن بهش و تداوم و نظم.
هرچقدر تمرین های ذهنیمون سختر و بیشتر بشه قدرتش هم بیشتر میشه. یعنی هرچقدر تمرین کنیم که در شرایط سخت و بحرانی و عرضش های خودمون وفادار بمونیم و مقاومت بکنیم در برابر تسلیم شدن، این عدم تسلیم شدن ذهن ما رو روشت میده. این یعنی پرورش درون. وقتی درون پرورش پیدا کنه اعتماد به نفس پرورش یافته اعتماد به نفس ستون اصلی ساختمان موفقیتیه که ما میخواییم برای زندگیمون بسازیم همه تون تمرینات بکسورها رو در فیلم یا به هر طریق دیگه دیدید بکس ورزش موش زدن دیگه درسته؟ اما آیا یه بکسور فقط به کیس بکس موش میزنه و این تنها مودل تمرینشه؟ نه یه بکسور میدوه تناب میزنه، درازنشست میره، وزنه میزنه و ده ها برنامه تمرینی داره که هیچ کدومشون مش زدن درشون نیست. قانون بعدی که میخوام در موردش بگم قانون تمرین غیر مستقیمه.
این قانون حرفش اینه که اگر ما هر چیزی رو فقط به صورت مستقیم دنبال کنیم اون هم از ما دور و دورتر میشه. یه بکتور اگر فقط و فقط به کیسه مش بزنه تنها نتیجهی که می گیره اینه که تمام مفاصل دست و شونه و کتفشو نابود می کنه و از بین می بره. به همین دلیل مسیرهایی رو برای تقویت بدنش پیش می گیره که دوستشون داره و اونو به هدفش نزدیک می کنن. برای داشتن اعتماد به نفس اگر ما روی خود اعتماد به نفس متمرکز بشیم ممکنه به همون آدمی تبدیل بشیم که مثال زدم اخم و نگاه متکبرانه و چند تا اصطلاح بیادبی که خودتون خوب میدونید چی ها هستن یعنی میشیم آدمی که آرزوی اعتماد به نفسو داره نه خودشو اما اگر در راهی قدم برداریم که احساسمون به خودمون بهتر و بهتر بشه به صورت غیر مستقیم اعتماد به نفسمونو تقویت کردیم ما برای رسیدن به احساس خوشایان نسبت به خودمون باید ریز هدفهایی که قدم های خیلی کچیک هستن و برای خودمون تعییم بکنیم و بعد به اون هدف های کچولوی روزانه دست پیدا کنیم و گام به گام پیش بریم یه چیزی هست به اسم قانون جزب که از بس این آدم های ناآگاه چرندیات ماورایی در برش بافتن و فتوه و نظریه های عجق و وجق در موردش سادر کردن که آدم میترسه اصلا اسمشو ببره هر چیزی که در مورد قانون جذب شنیدید بریزید دور و فکر کنید این اصلا یه قانون جذب دیگه است اون قانون جذبی که همه میگن نیست قانون جذب خیلی ساده است و کاملا منطقیه بر اساس همون اصل علیت هم کار میکنه و ابدا ماورایی و کائناتی و الهی و این چیزهایی که میگن نیست به فرشته ها و ملائک و راز و جادو و اینا هم هیچ ربطی نداره قانون جذب تعریفش اینه پدیده های مشابه یک دیگر را جذب می کنن یه فوتبالیست جذب یه فوتبالیست می شه برای معاشرت یه مادر جذب یه مادر دیگه می شه یه کودک جذب یه کودک دیگه می شه یه آدم چهر ساله جذب یه تینیج شونزه ساله نمی شه چون حرف مشترکی باش نداره یه بازیگر یا هنرمند جذب یه هنرمند دیگه می شه این طبیعته یه سگ جذب یه سگ دیگه می شه می رو باش بازی می کنه یه دوزد و مال مردم خور جذب یکی شبیه خودش میشه یه احمق جذب یه احمق دیگه میشه یا آدم کش جذب یه قاتل دیگه میشه یه اوباش جذب یه عرازل دیگه میشه یه پزشک جذب یه پزشک دیگه میشه و همه این گروه هایی که گفتم با هم ارتباط می گیرن چون حرف مشترک دارن.
فرشته ها این وسط شرح وظایفی ندارن من به تون تزمین می دم. ما آدم ها جذب افرادی می شیم که اونها با ما اقایت، تفکرات و شرایط مشابه یا همسو دارن. و این اتفاق هم به صورت ناخداغاه می افته ما ناخداغاه به سمت فرصتهایی میریم که با خواسته هامون متابقت داشته باشن این قانون یعنی نمیشه شما به فوتبال فکر کنید و بسکتبالیست بشید تا وقتی که به بسکتبال فکر نکنید پس اگر من قرار شاد باشم نمیتونم به قصه ها بپردازم و توقع شادمانی داشته باشم چون قصه ها منو محاصره کردن و آدم ها و افکار قمگین هستن که داگره ی ارتباطیم و شکل دادن موزیک قمگین گوش میدم میرم استوریای اوقاب تنها و این چیزا میذارم شنیدید میگن زیبایی در نگاه بیننده وجود داره؟ یعنی چیزی وجود نداره مگر این که از اندیشه ما بیرون اومده باشه؟ بریم سراغ قانون بعدی به نام قانون جایگزینی یه خلصه کتاب گذاشتم به اسم افثانه چنوزیفگی و توی اون به طور کامل اینو توضیح دادم که ذهن در لحظه فقط میتونه روی یک چیز متمرکز بشه اگر ندیدید بعدن یا بعد از این ویدیو برید ببینید پس بر اساس این قاعده ما نمیتونیم در لحظه هم روی چیزهای مصبت متمرکز باشیم و هم منفی هر کدومش رو انتخاب کنیم میره میشین روی زمیر ناخداگاه من و به مرور تبدیل میشه به یه قانون که خودمون درستش کردیم چه منفی باشه، چه مصبت، چه مبتنی بر حقیقت باشه و چه از توهمات ما بیرون اومده باشه باید شیشدونگ حواسمون در تمام لحظات زندگی من جمع باشه که در هر آنی فکری که روی اون متمرکزیم مصبته یا منفی اگر مصبت بود که چه عالی یه بوس بفرستید به کله مصبتتون اگر هم منفی بود سریعا بدون یک ثانیه مکس با یه فکر مصبت که هر چیزی که میخواد باشه جایگزینش کنید و بعد دو تا بوس بفرستید به کله مصبتتون یکی چون حواسش جمعه و یکی هم چون باز مصبت شده قانون بعدی که یاد می گیریم قانون احساساته ذهن ما هیچ وقت از فکر کردن دست نمی کشه و ما همباره در حال اندیشیدن به مسائل مختلفی از موضوعات پیش پا افتاده تا فلسفه وجودیمون هم متغیره همه این فکرها در ما احساساتی به وجود می آرن که یا خوشایندن یا ناخوشایندن یا داریم به موضوعاتی فکر می کنیم که دوستشون داریم یا بلعکس در واقع کتاب می گه دو اصل برای انسان وجود داره که تمام اعمالش بر پایه این دو اصله احساس ترس و وحشت یک تیف ذهنی ماست و احساس میل و آرزو هم سمت دیگه ی اونه حالا اگر ما به احساسی به نام ترس و وحشت در وجودمون بها بدیم در واقع افکاری که پدید آورنده اون هستند رو پرورش دادیم و زیادشون کردیم پس میشیم آدمی با افکار ترسو و وحشت زده که هر روز به گوشه امن میخذه و دست به کاری نمیزنه ترس بزرگتری مانع برای بیداری اعتماد به نفس ما آدم هست ترس ها گاهی به صورت آشکار در گفتار و اندیشه هامون ظاهر می شن مثلا وقتی یه فرصت بزرگی پیش رومون خرار می گیره ما به خودمون یا اطرافیانمون می گیم اگر به این فرصت گن بزنم چی؟ اگر نتیجه کاری که می خوام انجام بدم فاجه بشه چی؟ همین باعث می شه که ما حتی تلاشی برای آزمودن میزان تواناییمون در اون فرصت انجام ندیم و به کل بی خیالش بشیم ترس از شکست خوردن به حدی میتونه برای ما آدم ها بزرگ و بزرگتر بشه که حتی این فکر اشتباه رو در ذهن بعضی ها به وجود بیاره که اگر من آرزوهای بزرگی و اهداف والایی نداشته باشم پس شکست هم نمیخورم و خیال خودشون راحت میکنن.
ترس به شکل دیگه هم خودشو در عمل کرد ما نشون میده به این صورت که کارها منو به تعویق میندازیم. پشت گوش میندازیم. حالا سبکن نتیجه فلان چیز اول مشخص بشه همون از شمبه شروع میکنم معروف یه خلاصه از کتاب بی نظیر راهنمای درمان احمالکاری گذاشتم که الان نه بعد از دیدن ویدیو برید و اونو ببینید خیلی ها نوشتن که بهشون کمک کرده و فهمیدن مشکل کارشون کجاست و این به تحویق انداختن کارها رو کاملا باز کردن براتون و همه دلائل و راه حلهای درمان شکلهای مختلف احمالکاری توضیح دادن یه جایی بنویس که یادت نره بعدم ببینیش این پشت گوش انداختن میتونه برای نوشتن لیست اهداف زندگیتون باشه میتونه روزانه و در برداشتن اون قدم های کچیک و ریز هدف ها باشه و میتونه به تحویق انداختن کارهای بزرگ باشه میدونی چه پدیده ای ما رو به آدم های ترس و تبدیل میکنه؟ پدیدهی به نام نقطه امن یا محدوده آسایش که ممکنه به گوشتون خورده باشه ما آدم ها آشق اینیم که بریم یه گوشه امنی پیدا کنیم هیچ دقدقه ای هم نداشته باشیم بگیم آخه چه حالی میده یه منطقه امنی پیدا کنیم که هیچ چالشی سراغمون نیاد و مسئله ای نباشه که بخواییم اونو حلش کنیم و تا عبد هم همونجا بمونیم شولکس کنیم کسی هم به همون کاری نداشته باشه اگر شما به خودت نگاه کنی و زندگی اکنونتو بررسی کنی تا به امروز چقدر در نقطه امنت خزیدی؟ چقدر پشت دیوارهای محدوده ی آسایشت پناه گرفتی؟ اگر پاسخ دادن به این سوال برات سخته، اینطوری بهش نگاه کن.
هر بار که دست از تلاش کشیدی و احساس آرامش و آسودگی کردی، این احساس و این فراگند منجر می شه به درجازدنت و تبدیل شدنتو به یک آدم بازنده. عزیزم، تو با کاری نکردن داری یک کار بزرگ و بد در حق خودت می کنی. داری یک شکست خورده پرورش می دی.
این فرایند خیلی ریز و اگر آمیانه بگم خیلی سوسکی و موزیانه باعث میشه که ما از آرزوها و اهداف بزرگی که داریم و فکر میکنیم مستعد رسیدن بهشون هستیم دست بکشیم و به روزمرگی ها و جمبه های کوچیک و بی اهمیت زندگی روتین رازی بشیم به دور همیهای زیاد و بیهوده، به دیدن برنامه های بی محتوی تلویزیان، به چرخیدن در اکسپلور اینستاگرام و خودمونو قانه کنیم که اتفاقا زندگی همین هاست خب، حالا به نظر خود شما، آدمی که هر روز داره اینطوری زندگی میکنه به نظرتون چرا باید اعتماد به نفس داشته باشه؟ چرا باید در مسیر آرزوهاش پیش رفت کنه که این پیش رفت بهش اعتماده به نفس بده؟ افرادی که درگیر این نوزندگی میشن خزیدن به نقطه امن براشون تبدیل به یک عادت هر روزه میشه و احساس مقاومت شدیدی هم نسبت به تغییر دادن این وضعیت درانشون رشت میکنه که ذهنشون رو عقیم و فلج میکنه تنها راه نجات این افراد شکستن این مقاومت ذهنیه شکستنی که ابتدا در ذهن و بعد در عمل هم باید اتفاق بیفته یعنی فقط خواستن و میل درونی کافی نیست اگر ما فقط میل درونی داشته باشیم و این میل مدت زمان زیادی درونمون بمونه اما در عمل اتفاقی که میخواییم و رقم نزنیم به احتمال خیلی زیاد دوچار سرخوردگی میشیم و سرخوردگی هم پیامدی مهم به اسم عدم اعتماد به نفس داره حالا اگر ما به سمت مصبت ذهن و افکارمون بپردازیم و اندیشه همون رنگ و بوی جسورانهی داشته باشن کارهای انجام میدیم که در راستای همون افکار هستن و ما رو به سمت آرزوه همون پیش میبرن. حالا که ما در باره اهمیت احساسات به نقطه روشنی رسیدیم و فهمیدیم که چطور میتونن به صورت مستقیم روی اعتماد به نفس ما تأثیر بذارن میخواییم در مورد چهار اصلی صحبت کنیم که بتونیم به کمک اونها اعتمادی امیق و درست داریم. درونی رو در ذهنمون پرورش بدیم. اصل اول شفافیت باید به صورت واضح برای خودمون مشخص کنیم که چه هدفی داریم و غصد داریم به چه شخصی تبدیل بشیم.
اصل دوم اعتقاد راسق ما باید ایمان داشته باشیم که این توانایی رو داریم که هر کاری که در ذهنمون هست و به انجام برسونیم. اصل ثبوت تعهد ما با تمام وجودمون باید بپدرسیم. و در عمل اجرا کنیم که هر بهایی که برای رسیدن به هدفمون لازم باشه رو میپردازیم و اقعب نمی کشیم.
آروم نمی گیگیریم. اصل چهارم، پایداری. پایداری یعنی ما از لحظهی که چشم باز میکنیم تا زمانی که میخوابیم در تمام لحظه ها در راستای رسیدن به اهدافمون حرکت کنیم و زمان و انرژیمون فقط و فقط در راستای اون صرف بشه.
همین چهار اصل اگر روایت بشه بخش زیادی از اعتماد به نفس در ما شکل می گیره. شاید ما باید به خودمون بگیم که انسان بزرگی هستیم که برای رسیدن به احتاف بزرگ متولد شدیم. خود این موضوع برای ما اعتماد به نفس می سازه.
بریم سلاغ تمرینات این بخش. تمرین اول خواست واقعی خودتون رو در زندگی مشخص کنید و به صورتی مشخص کنید که انگار هیچ حد و مرزی براتون وجود نداره. تمرین دوم یه تیکه کاغذ بردارید و روی اون ده هدفی که در سی سد و شست و پنج روز آینده قصد رسیدن به اونو دارید مشخص کنید تمرین سوام اهداف خودتون را در زمینه های اجتماعی و گروهی پیشرفت تحصیلی و توصیه فردی مالی و اقتصادی روحی و معنوی سلامتی و فیزیکی و شخصی و خانوادگی تقسیم کنید تمرین چهارم زمان رسیدن به اهدافتون رو مشخص کنید و توجه کنید که این اهداف باید قابل اندازگیری باشن.
من پول دار بشم هدف نمشخصیه ولی من ده میلیارد پول به دست بیارم قابل اندازگیریه و این که تا به که این پولو قراره به دست بیارید. تمرین پنجم مشخص کنید که چه کارهایی برای رسیدن به اون اهداف باید انجام بدید و اونها رو به ترتیب اولویت انجامشون شما رو گذاری کنید این میشه همون برنامه زندگیتون و یه نکته دیگه هم فهمیدیم که برنامه ریزی خیلی هم سخت و پیچیده نیست تمرین ششم از بین اهدافی که انتخاب کردید، پیدا کنید که کدومشون اگر در 24 ساعت آینده تحقق پیدا میکرد، بیشترین اثرگزاری رو در زندگیتون داشت. تمرین هفته هم، هدفی که در بالاترین جایگاه در لیست شما قرار داره، همون کاریه که مطلقاً شما باید بهش بپردازید و برای اون برنامه ریزی انجام بدید.
یک کلمه یا جمله که از این بخش در ذهن مونداره در قسمت کامنت ها بنویس، بریم و با همورد بخش بعدی بشیم. خودتو بشناس تا خودتو مدیریت کنی اگر فیلم تابگان مارویک با بازی تامکروز رو دیده باشید که اگر ندیدید حتماً برید و ببینید فیلم غشنگیه، در همون اوایل فیلم و سکانس های اولیه میبینید که تامکروز به عنوان یه خلبان برجسته در حال تست هواپیمایی هست که بیشتر از حد توان یا استاندارد اون هواپیما بهش فشار میاره. این همون کار و اتفاقیه که کتاب در موردش صحبت میکنه یعنی هباب پرواز.
هباب پرواز محدوده یکی. که یک هواپیما از نظر ارتفاع و سرعت میتونه بدون این که آسیبی بهش وارد بشه پرواز کنه. تامکروز در فیلم تابگان ماروی که یه خلبان آزمایش کننده ی ارتش امریکا است و خلبان های آزمایش کننده کارشون اینه که بفهمن یه هواپیما تا چه میزان میتونه از هباب پرواز خودش فراتر بره.
همونطور که در فیلم هم میبینیم هواپیما وقتی بیشتر از حد توانش از لبه ی هواپ خارج میشه آسیب میده. سنعت هواپیماسازی امریکا اون هم برای قدرتمندترین ارتش دنیا یعنی ارتش امریکا یه سنعت پیش رو و بسیار مترقیه اما هنوز هیچ هواپیمایی تولید نشده که هیچ هباب پروازی نداشته باشه اما عمل کرده ما آدم ها با پیشرفته ترین هواپیمای ارتش امریکا هم قابل قیاس نیست به این دلیل که ما این توانایی رو داریم که بدون هیچ هبابی محدوده فرق حالیت خودمونو گسترش بدیم. جمعه معروفی هست که میگه نیروی درون انسانها پنهانه که هیچ کس جز خود شخص نمیتونه اونو ببینه و فقط زمانی با روز پیدا میکنه که ما آدمها اونو به چالش میکشیم.
اما ما همیشه یه حباب ذهنی داریم و کتاب میگه باید برای بالا بردن عزت نفسمون همیشه تلاش کنیم که از محدوده ی توانایی هامون فراتر بریم و حباب ذهنیمونو گسترده تر کنیم. تحریفی که این کتاب از عزت نفس به ما میده عرضش دادن به خود یا داشتن احساس کار آمد بودن یا تأثیر گذاریم. اهمیت عزت نفس داشتن برای کس به اعتماد به نفس بسیار زیاده و آدمی عزت نفس داره که در خلوت و ذهن خودش برای خودش معتبره.
البته نه اعتبار کاذب یا توهمی. شما باید با دلیل و منطق و با در نظر گرفتن پارومترها و استاندارتهای مشخص و مقایسه اعمال کردن. با دیگران ازذت نفس حقیقی خودتون رو بسنجید. ما زمانی به حد اکثر توانایی در کارها می رسیم که در حین انجام کارها نسبت به خودمون احساس منطقی خوبی داشته باشیم. وقتی ما آدم ها در جریان هستیم، جاری هستیم، سکون نداریم و در حال حرکتیم، مادهی در بدن ما ترش روح می شه به نام اندروفین یا اندروفین.
اندروفین یا اندروفین، الان من می گم اندروفین. در واقع یک ماده مخدره که بسیار هم لذت بخش و نشات آوره. اندروفین باعث می شه ما انرژیمون بالا بره و احساس رضایت کامل به امون دست بده.
آیا جریان داشتن یعنی هر روز به موفقیت دست یافتن؟ نه، جریان داشتن به معنای اینه که اگر ما در بحرانی ترین شرایط هم باشیم اما هدف و مسیرمون برای ما روشن و شفاف باشه و هزار مودل فشار مادی و معنوی هم بر روی زندگیمون حاکم باشه باز هم ما بتونیم از پس این شرایط بر بیاییم و همچنان احساس رضایت داشته باشیم از درون احساس کنیم غمگی نیستیم شادیم یا آرامش داریم همین آرامش در دل بحران یعنی جریان داشتن همه ما دارای یک جایگاه اجتماعی و شغلی هستیم. این جایگاه همون نقطه یه که عمر و انرژی منو سرفش میکنیم. شخصی که در جایگاه حقیقی خودش قرار داره همیشه اون انرژی و زمانی که داره سرف میکنه برایش همراه با رضایت و لذته. دل سرد نمیشه و همیشه تلاش میکنه روبه جلو باشه و ارتقا پیدا کنه.
در خلاص کتاب چرایی خود را بیا بید مفصل در مورد این مسئله صحبت کردم. لینکش را در قسمت توضیحاتون پایین پایین میذارم. و یاد داشت کنید که بعداً ببینیدش بعد از این که تمام تمرینات این کتاب رو انجام ددید. وقتی به جامعه اطراف خودتون نگاه کنید متوجه میشید بخش امدهی از آدم ها از کاری که انجام میدن، از ازدواجی که کردن، از رشتهی که خوندن و هر جایگاهی که هر کدومشون دارن ناراضین.
همش دارن غور میزنن. دلیل این نارضایتی اینه که این افراد که اکثریت هم هستند به اون ندای درونی خودشون گوش ندادن. و انتخاب هاشون بر اساس میارهای دیگه بوده و حالا پشیمونن و ناراضین.
اما این ندای درون چیه؟ همون فکرهایی که میکنی؟ نه، فکرها حاصل تأثیرات مختلفی هستن و الان چند تا سال مطرح میکنم که به کمک اونها بتونید صدای واقعی ندای درونتونو بشنم. سال اول، چه محارت ها و توانایی هایی در شما وجود داره که برای خودتون یه عمر معمولیه؟ سال دوم، اگر به گذشت... در دشته نگاه کنید چه کارهایی بودند که شما به راحتی از پسشون برمی اومدید ولی اون کارها برای دیگران خیلی سخت و انجام دادنشون دوشوار بوده.
سآل سوام در دوران تحصیلتون چه تیپ فعالیتهایی برای شما جذابتر بودن و بیشتر دوستشید انجامشون بدید؟ سآل چارم بین سنین هفت و چارده سالگیتون به چه کارهایی بیشتر علاقه داشتید؟ اینو از بزرگتراتون هم میتونید بپرسید. سآل پنجام یه سری کارها هستن که آدم وقتی مشغولشون میشه، متوجه نمیشه زمان چطور میگذره. این کارها برای شما چه فعالیت هایی هستن؟ جواب این سؤالاتو که نوشتید، بعدش این تمرینی که میگم و انجام بدید.
تمرین اول کارهایی رو یاد داشت کنید که یادگیری و انجام دادنشون براتون سخته. تمرین دوم کارهایی رو بنویسید که یادگیریشون براتون سخته اما انجام دادنش آسونه. تمرین ثوم کارهایی رو بنویسید که یادگیریش براتون سخته اما انجام دادنشون براتون سخته.
تون آسونه اما انجام دادنش حتی بعد از یادگیری هم براتون سخته. تمرین چهار رو. کارهایی که هم انجام دادنشون و هم یادگیریشون براتون آسونه. و این لیست آخر میشه اون کارهایی که شما باید در زندگیتون انجام بدید.
همون کارهایی که احتمالاً یادگیریش و انجام دادنش برای دیگران سخته و شما باید از این فرصت استفاده کنید تا در کار و حرفه خودتون به موفقیت درستید. دست پیدا بکنید. یعنی اگر شغل شما در دسته چهارم نیست پس شغلتون با ندای درونی شما همراستان نیست. به گذشته و تجربیات قبلیتون با دقیقت نگاه کنید و ببینید در چه کارهای موفق بودید و به نتایج خوبی دست پیدا کردید.
همون کارها در زندگی شما باید دنبال بشن. شما زمان و انرژی محدودی دارید و باید بتونید از این زمان و انرژی در جایی درست استفاده کنید. این مسیر و روشیه که هر آدم موفق و سرشناسی در رشته تخصصی خودش تهی کرده. کریستیان و رونالدو یا مصی ستارگان بی بدیل فوتبال هستن.
اما اگر همین دو نفر در جلوی دوربین بخان نقش آفرینی بکنن و شخصیتی متفاوت از خودشون رو خلق کنن که برای مخاطب باور پذیر باشه مطمئنن نتیجه فاجه باری به دست میاد پس باید موقعیت و شغل و رشته و زمینه های فعالیت فعالی خودتون رو با این باور جدید و نوع که در ذهنتون شکل گرفته به چالش بکشید و اونو آنالیز کنید شما اگر در زندگیتون کاری نکنید و استراحت کنید بهتر از اینه که زمان و انرژیتونو صرف کاری کنید که لزومی به انجام اون کار نیست. کتاب ما رو با موضوعی آشنامی کنه تحت عنوان توان درامتزایی یا ظرفیتهای کسب سروت. هر آدمی مجموعه ای از توانایی ها و مهارتهای خاص خودشو داره که به کمک اونها میتونه کسب درامت کنه.
این مجموع مهارت ها میشن همون توان درامتزایی پس وقتی به میزان سروت خودتون فکر میکنید نباید به حساب بانکیتون توجه کنید بلکه باید به این مهارت ها توجه کنید یعنی توان درامتزاییتون این توانایی ها میتونن با کسب محارت های بیشتر توصیه پیدا کنن و یا میتونن همین جوری مثل ابزار های تیه همباری بدون استفاده خاک بخورن و کم کم کوهنه و غیر کاربوردی بشن کتاب توصیهی برای ما داره و اون همینه که همیشه بین 3 تا 5 در سر از درامد خودتونو صرف آموزش و یادگیری محارت های جدید و یا افتیت کردن یا بروز کردن محارت اصلیتون بکنید من در کانال کتابدان تمام طلاع شما میکنم که به شما محارت بدم. شخصیتتون رو توصیه بدم. البته بار اصلی رو خودتون دارید به دوش میکشید. ده هزار کتاب هم بخونید باز هم تا عمل نکنید. هیچ تغییر نمی کنید.
اما شما با دیدن همین خلاص کتاب ها چند قدمی از اونهایی که نمی بینن جلو ترید. حتما این جمعه درخشان رو شنیدید که بزرگترین سرمایه گذاری روی خودتون انجام میشه من که نه تنها به این جمله باور دارم بلکه سالهاست دارم زیستش میکنم و به تجربه نه به باسطه دونستن صرف بهتون میگم شاید این درستترین جمله در بین تمام جمله های انگیزشی و موفقیت در تمام دوران هاست کتاب جمله ای داره که میگه شما باید به دنبال بهترین شدن باشید با اجازه از نویسنده و خود شما من میخوام یکم اصلاعش کنم و بگم شما همواره باید به دنبال بهترین خودتون بودن باشید بهترین خودتون در تمام بخشهای زندگی هر پدیدهی در این جهان قابل یادگیریه هر محارتی و هر توانایی که شما در دیگران میبینید در شما هم میتونه پدیدار و شکوفا بشه اگر بهای آموختنشو بپردازید همیشه به خودتون با دقیق نگاه کنید و ببینید که نقاط زعفتون و زعیفترین محارتاتون چه چیزهایی هستن و بعد تلاش کنید اون نقاط زعفتونو به نقاط قوت تبدیل کنید محارت های زعیف نباید زعیف باقی بمونن چون ممکنه در لحظاتی از زندگی سرنوش ساز باشن خب حالا من به عنوان یک کسی که تازه فهمیدم باید چه حرفه ای رو دنبال کنم چطور به فهمم باید چه آموزش هایی ببینم قدم اول شناخت و آنالیز اون شغله آنالیز یعنی من یک کل رو به اجزای کوچکتر تقسیم کنم ببینم حرفه مد نظرم از چه اجزایی تشکیل شده بعد برم در مورد اجزا به صورت جداغانه تحقیق کنم ببینم هر جوز چه محارت هایی نیاز داره قدم بعدی پیدا کردن محارت کلیدی خودتونه همون تلنت یا استعدادی که شما رو در اون زمینه از بقیه متمایز می کنه اصلا به خاص بودن یا معمولی بودن اون استعداد توجه نکنید. همه قرار نیست رهبر ورکسپریشن. ممکنه شما در رنگکاری دیوار توانایی تون بالا باشه. ممکنه پیزازن فوقلادهی باشید و یا ممکنه نویسنده تحسین برانگیزی باشید.
وقتی شما به مهارت کلیدی توجه می کنید و اونو توصیه می دید، هر روز بهترش می کنید. راحت تر می تونید مهارتهای مورد نیاز بعدی رو شناسایی کنید و در واقع اون مهارت کلیدی می شه پله و قدم اول برای دستیابی به پله های بعدی مسیر موفقیت و نهایتن رسیدن به قلعه هدفتون. اما تمرینات این بخش 1. از همین امروز این را در ذهنتون حق کنید که باید در حرفه و شغلتون و انجام وضایفتون پیشرفت کنید، نباید در جا بزنید.
و توانایی های خودتون رو در اون بالا ببرید. یک کلمه یا جمعه از این بخش که در ذهنت مونده رو در قسمت کامنت ها بنویس بریم و با هم ورد بخش بعدی بشیم. بازی ذهنی با اعتماد به نفس هر بازی قوانین خودشو داره و اگر شما قوانین رو نشناسید بازنده میشید بازی فوتبال قانونش اینه که به جز درواز بان اونم تو محووت 18 قدم کسی نباید با دستوپو لمس کنه کسی که این قانون رو ندونه خیلی زود از بازی کنار رو گذاشته میشه اعتماد به نفس هم همین طوره و به همین دلیل ما همچنان قراره در مورد قوانین اعتماد به نفس صحبت کنیم اولین قانون این بخش قانون انباشتگی خیلی خوبه این قانون حرف جالبی میزنه میگه موفقیت از هر نوعی که باشه در نتیجه انباشتگی ده ها یا شاید هزاران تلاش و قدم هاییست که اصلاً توسط کسی مورد توجه خرار نگرفته و کسی برای اونها ما رو ستایش نکرده یا به خاطرش تشویق نشدیم و شاید اصلا هیچ کس خبری از اون تلاشهای ما نداشته باشه انباشتگی یک جهت دیگه هم داره و اون شکسته که از کاری نکردنها یا فعالیتهای بیهودهی تشکیل میشه که در تک تک لحظه های ما سبت شدن زندگی با کسی تعرف نداره اگر پارو بزنی حرکت میکنی و به جایی میرسی وگرنه در این اوگانوس سرگردان و بیهدف گم میشه کاری نکردن خونسا نیست کاری نکردن منفیه چون شما رو از پیشرفت دور میکنه همونطور که برداشتن قدم های کچیک شما رو میبره به سمت هدف و رشد آدم های فاقد اعتماد به نفس در حقیقت همون رهاشدگان آوارهی هستن که نمیدونن دارن به کدوم سمت میرن و شاید گاهی احساس کنن در جریان آب در حال حرکت هستن اما مطمئنن به هیچ جایی نمیرن قانون بعدی اسمش هست پیشرفت فضاینده این قانون میگه برخلاف باور عموم مردم دستاورت های کچیک از اهمیت بالای برخوردارند و این اهمیت جای خودشون رو نشون میده که ما این دستاورت های کچیک رو حفظ کنیم وقتی حفظشون میکنیم در گذر زمان همون موفقیت کچولو قدرتش بیشتر و از هر بخشیش فضاینده میشه در واقع این همون راهیه که ما باید برای رسیدن به قلعه تی کنیم. قانون پیشرفت فضاگندگانی اجتماع موفقیت ها و تسبیت شدن و پایدار موندنشون. یعنی تا به یه هدف کچیک رسیدیم ولش نکنیم.
کتاب نقل قولی از آلبرت اینشتن رو یاداوری می کنه. افزایندگی بزرگترین نیروی جهانه هستیه قانون بعدی قانون اعتقاده قانون اعتقاد حرفش اینه که ما آدم ها شاید هر چیزی که ببینیم و باورش نکنیم اما هر چیزی که باور میکنیم رو در زندگیمون میبینیم دنیا آینه یا باستابی از درونی ترین باورهای آدم هاست باور کنید خیلی از ما نمی دونیم چه باورهای ترسنگ و احمقانهی داریم باید به خودمون نگاه کنیم به کارهایی که انجام می دیم کرده ها و نکرده ها همه اونها بازتا به باورهای خودمونه نکائنات نه آدم های اطراف و چیز های بیرونی دنیا به شما عرضش نمیده دنیا شما رو بالا یا پایین نمیبره دنیا شما رو موفق یا شکست خورده نمی کنه دنیا دلیل جایگاه شما نیست این خود شما هستید که دلیل جایگاه تون هستید فکر فکر فکر همه چیز از این نقطه شروع می شه و فکرها از تبلیغات و رسانه ها و اطرافیان متأثیر می گیرن یا اصلا پدیدار می شن فکرها از کتاب هایی که می خونی به وجود می آن یا از چرندیاتی که وارد زهنت می کنی اگر فکرتو کنترول بکنی دیگه احساسات منفی درونت به وجود نمی آد که اون احساسات منفی بخان باعث بروز رفتارهای زشت و منفی بشن ما همیشه در معرض تلقینات بیرونی هستیم هر جایی که باشیم، هر موسیقیی که گوش میدیم هر استوریی که میبینیم، هر کتابی که میخونیم و فیلم و سریال و ارتباطاتمون همیشه دارن افکار و احساسات منفی و مصبت مختلفی رو به ما تلقیم میکنن جلوی اونها رو بگیرید و کنترولشون کنید بهشون آگاه بشید که فکراتون از کجا سرچشمه گرفتن؟ چرا من این برداشتو کردم؟ چرا این فکر رو میکنم؟ اینها سؤالات لحظه به لحظه یه آدم حوشمنده نکته مهم اینه که بخش امدهی از تلقین ها هم توسط خودمون اتفاق میفته و خیلی وقتا ما احساسات یا واکنش های منفی از خودمون بروز میدیم که ناخدگاه داریم انجامش میدیم و باید حواسمون بهشون باشه شما با استفاده از تلقین میتونید تبدیل به یک انسان ترد شده بشید و به کمک همون تلقین و پربرش باورهای مصبت و درست یک نظام منسجم از باورهای مصبت برای خودتون ایجاد کنید که میشه همون قانون جایگزینی که در موردش حرف زدیم همیشه یادت باشه چیزی که داری بهش فکر میکنی انتخاب کردی که بهش فکر کنی به هر لحظه میتونی اون فکر رو جایگزین کنی میدونید تلقین به نفس چیه؟ شاید توی فیلم ها دیده باشید که یه شخصی مثلا یه جایی توی کوه در یک ارتفاعی لبه پرتگاه باید چند قدم برداره تا به نقطه امنی برسه اما تا سرحد مرگ ترسیده و نمیتونه تکن بخوره بعد یه ها شروع میکنه زیر لب میگه من میتونم من میتونم من میتونم بعد اینو هی مدام زیر لب تکرار میکنه و بعد حالا با یه پرش یا با قدم های خیلی کچیک خلاص خودشو به نقطه امن میرسونه و موفق میشه این همون تلقینه به نفسه که میتونه ما رو در هر موقعیتی از یه آدم شکست خورده یا منفعل به یک آدم موفق و پیروز تبدیل کنه میتونه ما رو از یک آدم عصبانی به یک آدم آروم تبدیل کنه میتونه ما رو از یک آدم متنفر به یک آدم مهربان تبدیل کنه تلقین به نفس باید سه تا ویژگی داشته باشه اولین که در زمان حال باشه یعنی من خواهم توانست غلطه من میتونم درسته دو این که باید مصبت باشه یعنی من نمیترسم اشتباه من شجاعم صحیحه سوام این که باید شخصی باشه یعنی در مورد خودتون باشه مثلا نمیتونی تلقین کنی که اون خرسه که داره به سمت تحمله میکنه شما رو نمیخوره اگر نخورد بیا اینجا بنویز چی شد که تصمیمش عوض شد ولی راست شو بگو منم خواهم استفاده کنم توی اون موقعیت باید روی اون توانایی که شما رو نجات میده تلقین مصبت انجام بدیم البته فکر کنم باید فرار کنیم حالا جدای از چخی فکر کنم منظورم رو منتقل کردم به نوعی ما باید بتونیم تفکر مصبت خودمون رو در هر شرایطی حفظ کنیم تفکر مصبت هم معناش این نیست که اگر ماشینتون رو دوزیدن بگید باید مصبت نگاه کنم و دوزیده شدن ماشینم چقدر حال میده برم یه بستنیم بخورم بیشتر بچسبه قطعا حال نمیده داریم میگیم تفکر مصبت نمیگیم تفکر عبلهانه که تفکر مصبت در این موقعیت اینه که به جای داد و بیداد و قش و زف خیلی سریع اقداماتی رو که میتونید برای پیدا کردن ماشین انجام بدید رو شروع کنید اما نمیخوام منکره این بشم که گاهی اتفاقاتی که در نگاه اول خیلی منفی هستند بعد از گذشت مدتی پیامت های خیلی مصبتی هم میتونن داشته باشن. ما توی فرهنگ خودمون بهش میگیم حکمت.
حالا همیشه به حکمت اعتقاد داشت هم نداشت. اما اگر حکمتی هم باشه یا هر اسمی که بخواید روش بذارید اگر نگاه شما نتونه مصبت باشه هرگز اون حکمت هم در نظر شما جلوه نمی کنه. پس در پایان این بخش نتیجه این میشه که این خود ما هستیم که میتونیم از زندگی من تعریفی مصبت یا منفی رایه بدیم.
جمله زیبایی توسط الینور روزویلت بانوی اول سابق امریکا بیان شده که امق تأثیر این مفهوم رو برای ما روشن میکنه. اشون میگه هیچ کس نمیتونه در شما احساس حقارت ایجاد کنه یعنی هر کسی هر چقدر بهتون توین کنه سعی کنه خوردتون کنه کچیکتون کنه موفق نمیشه. مگران که خود شما به او این اجازه را داده باشید یک کلمه یا جمعه که از این بخش در ذهنت مونده لطفاً در قسمت کامنت ها بنویسید بریم و با هم وارد بخش بعدی بشیم یاری رساندن بخیش آدمی که مدام بحانه تراشی می کنه و تخصیر و گردن این و اون می دازه یعنی به بلوغ فکری نرسیده حتی اگر هفتاد سالش باشه یادمون باشه مسئولیت زندگی ما براحته خودمونه و هیچ کس جز خودمون نباید پاسقوی شرایط چکستا و مسائلمون باشه شما به هر انسان باهوشی که نگاه بکنین ببینی اون در تمام موقعیتها داره به خودش نگاه میکنه یعنی مسئولیت رو براحته خودش میبینه خودش رو فریب نمیده یا نمیگه چشم خوردن منو جادو کردن یا انرژیای منفی میفرستن برامو از این ببخشید چرندیاتی که متاسفانه ما توی فرهنگ من به وفور وجود داره و هر چقدر شرعه اقتصادی بدتر میشه آدم ها بیشتر به این چیزا چنگ میدازن تا یه بحانه واهی پیدا کنن یا امید واهی پیدا کنن موضوع دیگهی که میخوام در موردش با شما صحبت کنم اینه که تفاوت زیادی هست بین واقعیت هایی که باید پذیرفت و مسائلی که باید حل کرد واقعیت چه چیزهایی هستن؟ اون پدیده هایی هستند که برای ما مشکل سازند اما حل کردنشون در توان یا براهده ما نیست.
مثلا آلودگه هوا برای ما مشکل سازه و ما فقط به اندازه یک نفر رویمون تأثیر داریم و حتما هم باید به سهم خودمون در کم شدنش محسر باشیم. ولی ابدا یک نفر یک شهروند نمیتونه به تنهای این مشکل رو حل کنه و نباید وقتش رو برای حل کردن چنین مشکل بزرگی هدر بده یا خانواده من اگر پدر و برادر متعدی دارم یا مشکلات و موزلات این چنینی در خانوادم زیاده و اعضای خانوادم نمیتونن کمکی به من بکنن مثلا فقیرند من نمیتونم خانوادم رو عوض کنم برم یه بابای برچساز از الهیه بیارم تو خونه بگم این بابامونه باید بپذیرمش که من چنین خانوادهی دارم و این خانواده برای من مشکلات و موزلاتی دارن که بزرگترین لطفم به خودم و اونها اینه که من شبیهشون نباشم و برم در جامعه خودم رشد و توصیه بدن اما مسائل اونهایی هستن که ما میتونیم حلشون کنیم یا عمل کرده من تأثیر چشمگیری بر برطرف شدن یا تلتیف شدن اون مشکلی و مسئله داره آلودگی هوا و پیامتهای اون مثل تحتیلی ها ممکنه مثلا به کسب و کار یا تحصیل ما هم لطمه بزنه ولی تنها راهی که پیش روی ماست پذیرفتن این واقعیته که همین پذیرفتن زاویه دید ما رو تغییر میده و باعث میشه دنبال راه های خلاقانه بگردیم که اواقع به اون رو برای خودمون کم تر کنیم نکته بعدی در مورد اعتماد بنفس و رسیدن به اون اینه که ما باید یک تصویر شفاف ذهنی از کارهایی که میخواییم انجام بدیم داشته باشیم محسرترین روش برای رسیدن به تصویر ذهنی که قد من هم تجربهش کردم مرور تمام جزیات از قدم اول تا انتهای مسیر یعنی هدفه باید دقیقا بدونیم در هر مرحله چه کارهایی میخواییم انجام بدیم و چطور میخواییم انجام بدیم و باید هدفمون هم خیلی شفاف در ذهنمون مشخص باشه اگر میخوایی سراشباز بزرگ در یک رسطوران لوکس و مدرن بشی باید نمونه اون رسطوران و سراشباز رو پیدا کنی و حد دقل تصاویرش رو ببینی باید بدونی کادر آشباز خونه اون رسطوران چطور لباس میپوشن چطور سرف میکنن اصلا تراحیه یه همچین جای بزرگی چه شکلیه با چه دستگاه هایی قرار کار کنی و تا بی نهایت میتونی وارد جزیات بشیم؟ بریم سراغ تمرینات جذاب این بخش 1. تجسسمی واضح و انگیز بخش از بالاترین خواسته خودت بساز و تمام جزیات رو همونطور که توضیح دادم لحاظ کن 2. قبل از این که در زندگیت با هر پدیده مواجه بشی و بهش واکنش بدی، مکس کن و تمرین مرور ذهنی رو با دقیقت انجام بده یعنی چرا نسبت بشم چه احساسی دارم چرا اینجوری فکر میکنم سه زندگی تو به صورتی تراحی کن که از صبح تا شب در معرض نگرش ها و اندیشه های مصبت باشی و تفریحات خودتو از بین گذینه های مختلف با این دید انتخاب کن که چیزی هم بهت اضافه کنه یا حد دقل بهت آسیب نزنه چهار چه کاری رو بهتر از دیگران انجام میدی؟ پیداش کن و اینطور نگاه کن که با چطوری انجام دادنش میتونی یه تفاوت مصبت بین خودت و دیگران ایجاد کنی چه مذیعت رقابتی میتونه ایجاد بشه که شما رو از بقیه متمایز کنه و یه سرگردن بالا ببره پنج هر روز که از خواب بیدار میشی به خودت بگو مسئولیت این زندگی با خودمه یک کلمه یا جمعه که از این بخش بیشتر در ذهنت مونده رو در قسمت کامنت ها بنویس بریم و با هم وارد بخش بعدی بشیم اعتماد به نفس در عمل ما در بخش پایانی غصت داریم در مورد کارهایی صحبت کنیم که مستقیمن روی اعتماد به نفس ما تأثیر گذارن. اولین نکته اینه که سعی کنید از یه فرد محتاط به فردی تبدیل بشید که ماجراجوتره و بیشتر ریسک می کنه و پدیده های جدید رو تجربه می کنه.
وقتی شما تجربه های متفاوتی داشته باشید، وقتی اهدافتون متنوه و مختلف باشه، این که در یکی از اونها به موفقیت دست پیدا کنید محتمل تر می شه و وقتی هم شکست رو تجربه می کنید، چون اهداف دیگه ای هم دارید، لطمه کم تری به اعتماد به نفستون وارد می شه. نکته دوم اینه که از خاطرات، دورانها و تجربیات تلخ گذشته دست بکشید و رهاشون کنید بعضی ها مدام در ذهنشون دارن لحظه های تلخ کودکی، جوانی یا هر دوره دیگه زندگیشون رو مرون میکنن و همین باعث میشه اعتماد به نفسشون تخریب بشه عزیزم، قصه زندگی تو تا به امروز هر چیزی که بوده از اینجا به بعدش میتونه یه قصه متفاوت باشه مثل یه سریال دیگه. اگه براتون سخته که این افکار منفی و از خودتون دور کنید و از شر این نشخارهای ذهنی خلاص بشید، من خلاص کتابهای نشخار ذهنی و شفای زندگی و پاکسازی زهن رو بهتون پیشناهاد می دهم که حتما به همین ترتیب که گفتم هم ببینیدشون تا تأثیر بهتری بگیرید نکته ثوم اینه که حوشیار باشید و سیگنال های زندگی رو دریافت کنید خیلی وقتا یک موقعیت یا حادثه باعث می شه ما به خودمون بیاییم و تازه بفهمیم که چقدر زندگی ناخوشایندی برای خودمون ساختیم یا شغل بدی برای خودمون انتخاب کردیم یا ارتباطات بدی با آدم ها داریم این حادثه ها سیگنال های زندگی هستن اینا رو بگیریدشون و بهشون توجه کنید نکته چهارم اینه که در فعالیت های جمعی حضور فعال داشته باشید نه این که شلوق کاری بکنید و بخواید همه کار رو فقط خودتون انجام بدید و به همه ثابت کنید چقدر بلدید ها نه یعنی همکاری کنید و با استفاده از حضور فعالتون توانای تمام اعضای گروه رو با توانای های خودتون ترکیب کنید نباید دیگران احساس کنن شما ازشون فاصله می گیرید. بهتون حس بدی پیدا می کنن.
باید هم در شما هم در دیگران این احساس به وجود بیاد که شما مفید هستید ولی پوزیشن مدیریت و رهبری هم نگیرید و به دیگران اجازه تصمیم سازی بدید. بذارید نظر اونها اجرا بشه حتی اگر گاهی مطمئنید خلطه. نکته پنجام سال 1980 در امریکا تحقیقاتی انجام می شه تا بتونن به کمک نتایجش دلائل موفقیت رو کشت. و به پنج آمل برتر دست پیدا میکنن. آمل اول خرد یا عقل سلیمه.
عقل سلیم یا خرد همون تجربیاتی هستند که برداشت درستی از اونها توسط فرد انجام شده. بعد از هر تجربهی، بعد از انجام هر کاری، همیشه این سوال رو از خودتون بپرسید که اون کار رو چطور میتونستید به شکل متفاوتی انجام بدید یا از دیگران بپرسید. همیشه سعی کنید خودتونو به چالش بکشید و آنالیز کنید و عمل کرده خودتونو نقد کنید نقد به معنای ایرادگیری صرف نیست نقد یعنی سنجیدن با معیارهای درست اینجاش درسته اونجاش قلطه آمل دوام همیشه یارتون باشه، مهم نیست شما ترشی درست می کنید و می فروشید یا برج پنجاه طبقه تراحی می کنید، چون نوع شغلتون نمی تونه موفقیت شما رو تزمین کنه، بلکه انجام دادن اونها به نهب احسن می تونه زامن موفقیتتون بشه. آمل سوم، وابسته نباشید به هیچ کس، نه پدر و مادر، نه به همسر یا پارتنر، نه به فرزن، نه به گروه اعضای تیمتون، به هیچ کس، فقط به نفر.
ستون متکی باشید یعنی به خودتون. ما ایرانی ها میگیم روپای خود ایستادن. کسی که روپاهای خودش ایستاده و به خودش تکیه کرده از دیدگاه همه ی آدم ها قابل ستایشه.
آمل چهارم حوشمند باش. حوشمند بودن با ذریب حوشی بالا داشتن فرق داره. حوشمند بودن یعنی انجام کار صحیح در هر شرایطی. نه این که همه ی کارها رو درست انجام بدید و اشتباه نکنید.
نه. اشتباه نمی کنه تجربه ای نمی سازه یعنی انتخابهای انجام بدی که عباد اون انتخابها رو به خوبی سنجیده باشی و این تصمیمات به صورت منسجم اتفاق بیافته امروز فکر نکرده تصمیم نگیری یه رابطه ای رو در روابط جا بدی و فردا نظرت عوض بشه حوشمندی یعنی در طول روز تمام فعالیتات در راستای هم باشه صبح نری باش کاشب یا یه تا خیر خیر ویسکی نوشه جان کنیه گلو کک بزنی، خودتو نابود کنی. حوشمندی یعنی در و تخته رفتارت با هم جور باشه. امروز نری محل کار، همه رو نهار مهمون کنی یا برایشون حدیه بخری، فردا جواب سلامشونم ندی و تو دلت فشکششون کنی. در رفتارت تعادل داشته باش.
آمل پنجام، تموم کردن کاری که شروع کردی. درون تو باید یه انرژی غیر قابل انکاری برای به نتیجه رسوندن. کارهایت وجود داشته باشه. باید از درون مطمئن باشی که کارت با اون نقطه ای که میخوای میرسه و این یعنی قدرت درونی تو. یه چیزی همیشه باید از درون تو رو از نیمه کار رها کردن فراگنت هایی که درونشون هستیم من کنید آخرین تمرین های عملی رو هم بهتون بگم 1. بدترین تصویری که از اتفاقات ناخوشایند برای هدف یا کسب و کارتون ممکنه بیفتر رو در نظر بگیرید و بعد به دنبال راه حلهایی بگردید که در اون چرایت بتونید خودتون از بحران به سلامت یا با کمترین آسیب خارج کنید 2. محسرترین راه برای بزرگترین مسئله هر روز خودتون رو بنویسید 3. کجای زندگی شما باید از یک فرد محتاط به یک فرد شجاع تبدیل بشید؟ 4. با تعریف روشنی که امروز از اعتماد به نفس پیدا کردید، اینو حق کنید در ذهنتون که باید از امروز طوری زندگی کنید که انگار اعتماد به نفس همه ی مردم دنیا جمع شده در وجود شما.