Transcript for:
راه‌های تغییر نگرش و خودپنداری

من مستوا شکوری هستم و فکر میکنم این حرف ها در باره زندگی پس از مرگ نیست حقیقت واقعی در باره زندگی قبل از مرگ است در باره این که چطور به سی یا شاید پنجاک سالگی بلسید بیان که بخواهید توفنگ میشه بیده ایتان برزد سلام ایده تون مبارک این پادکست در باره اینه که چطور سال 97 رو متفاوت شروع کنیم چطور بهترین سال زندگیمون باشه چطور تو سال 97 بتونیم خودمونو پس بگیریم خودمونو که یه جایی توی حادثه یه توی اتفاقی جاش گذاشتیم تنهاش گذاشتیم و رهاش گردیم با ما همراه باشید از اینکه سال خوبی رو شروع کنیم من فکر کردم که به چیزایی نیاز داریم مثل اولویت بندی، مثل نحوه برنامه ریزی، مثل عملگیرائی، مثل این که چطور رویاهامون رو بتونیم محقق کنیم و این امکانات شخصیتی و روحی رو سعی کردیم تو این پادکست بهش اشاره کنیم که کمک کنه برای اینکه سالی متفاوت رو داشته باشیم من فکر این کنم اولین چیزی که باید در موردش حرف بزنیم نگره شما نسبت به خودمونه قبوش نسا این مفهوم رو بنوان خودپنداری تعریف می کنن. این نگرش خیلی چیز مهمیه. شیکسپیر می گه هیچ زندانی به اندازه زندانی که نمی دونیم درش قرار داریم ما رو محدود نمی کنن. و زندان خودپنداری زندانی که ما معمولا دیواراشو نمی بینیم. حسش نمی کنیم. خودپنداری یعنی تصوری که از خودمون داریم. یعنی این که فکر می کنیم چقدر زیباییم، چقدر باهوشیم، چقدر شایسته موفقیتیم. و این اون چیزی که در ایران بنابرای دلائل مختلفی که در مودش حرف می زنیم متاسفانه خیلی معیوبه اکثر ما راجب خودمون تصور درستی نداریم یا احساس میکنیم خیلی زعیفیم یا کافی نیستیم برای فکر کردن به آرزوها و این اولین زندانیه که باید ازش خارج بشیم یه آزمایشی هست که رفتار شناسه انجام میدن یه نیز ماهیو با شکار شیر ماهی میدازن توی استخر بزرگ یه سطح شیشه ای بین نیز ماهی و شیر ماهی قرار میدن نیز ماهی میخواد به شکارش برسه حمله میکنه محکم میخوره به شیشه نمیدونه چه اتفاقی افتاده یه بار دیگه دور میزنه دوباره حمله میکنه میخوره به شیشه بارها و بارها تکرار میکنه توی این مدت بهش قضا نمیدن و دائم داره گرسنه و گرسنتر میشه چند بار امتحان میکنه و بعد از چند بار اکثرشون دیگه از رسیدن به نتیجه ناامید میشن شروع میکنن دور خودشون چرخیدن و چرخیدن و دیگه حمله نمی کنن دیگه امتحان نمی کنن اینجا سطح شیشه ای رو بر میدارن دیگه بین نیز ماهی و شیر ماهی هیچ مانعی نیست ولی اکثر نیز ماهی ها تو این آزمایش انقدر دور خودشون میچرخن تا از گرستنگی و زف کف آکفاریوم بیهوش بشن دیگه حمله نمی کنن نتائج قبلی یه چارچوب برامون رو درست کرده یه تعریف، یه زندان، یه فرام براشون ساخته که من از اینجا تا اینجام و این اولین قفصی که باید تو سال 97 بتونیم ازش بریم بیرون چند تا نها، چند تا اتفاق باعث شده ما تصور خوبی راجب خودمون نداشته باشیم. اولیش مدرسه هست. این مدرسه فقط دوتا حوش مهمه، حوش حفظی و حوش ریاضی. و اگر شما از قضا تو این دوتا حوش استداد خوبی دارید، لیبل میخورید، برچست میخورید که باهوشید، که ویژهید، که شایسته موفقیتید و اگر از قضا مثل من تو این زمینه ها خوب نیستید، دوازده سال دوران مدرسه را در حالی تهیم کنید، که احساس میکنید به اندازه کافی کافی نیستید برای رسیدن به رویاهاتون برای بزرگ فکر کردن برای نتایج خوب دوگمین چیزی که باعث میشه ما راجب خودمون تصور خوبی نداشته باشیم نهاد خانواده در ایرانه سعی میکنیم تو این پاتیست اشاره کنیم که چطور خانواده تله هایی رو برای ما ایجاد میکنه به لحاظ شخصیتی که این زخمهای دوره کودکی در بزرگ سالی همین الانی که دارید صدای ما رو میشنوید در زندگی شما اثر بسیار مهم میده سه ومین آملی که باعث میشه نگرش ما نسبت به خودمون و توانایی هامون نگرش بدبینانهی باشه نهاد جا اقتصاد و سیاست و جامعه است ساختار دولت قرن هاست در ایران مستقل در عنوانی که حکومت ها دارن یک شکل ثابت داره یک مرکز داره به نام دولت و یک پیرامون به نام جامعه مهم نیست چقدر تلاش میکنید مهم نیست چه برنامه بلند مدتی رو پیش میبرید با کشف و استخراج نفت در ایران 80 درصد اقتصاد ایران در دست دولته و این تعین میکنه که دوری یا نزدیکی شما به این حلقه درقد قدرت یا جن خوب شما یا روابط خانوادگی شما چقدر معسرتره از تلاشی که انجام بدید این باعث میشه ما احساس کنیم تلاش کردن، مبارزه کردن، جنگیدن ایک برنامه توصیع فردی برای خودمون داشتن تو این ساختار مرکز پیرامون اونقدر مهم نیست دلیل بعدی که کمک کرده که ما ساختار معیوبی از خودمون رو در ذهن داشته باشیم جامعه کتاه مدت هست خیلی از دانشمندان ارسه سیاست و علوم اجتماعی متقدن ایران به خاطر تاریخ و جغرافیای پرهادسش یک جامعه کتاه مدته جامعه که ویژن رو و چشمنداز رو از شهروندانش دریخ کرده جامعه که معلوم نیست سالهای آینده چه اتفاق قرار توش بیفته و این باعث میشه اولین خطری که باعث میشه ایجاد کنه اینه که به آدم ها اجازه رویا پردازی نمیده وقتی چشمنداز رو از آدم ها میگیریم وقتی آینده رو سرکوب میکنیم وقتی فکر نمی کنیم که در ده سال آینده چه برنامه روشت و توصیح فردی میتونه به ما کمک کنه و نمیتونیم حدث بزنیم که ده سال آینده اوضاع چطور خواهد بود اولین چیزی که درون ما سرکوب میشه جسارت رویا پردازیه خدا میدونه که چقدر این رویا پردازی و چقدر توانایی این که ما آرزوی داشته باشیم براش از خواب بیدار شیم باید بیدار شیم بارده جامعه اشیم و مبارزه کنیم چقدر چیز مهمیه در داشتن یک حال خوب به یک پجوهشی از آدمهای در مترو که برش رندومی از جامعه ایرانه هم توش پولدار هست هم فقیر هست هم تحصیل کرده و هم آدمهایی که تحصیلات ندارن از آدمهای بالای سی سال پرسیدن رویاه شما چیه؟ آرزو شما چیه؟ پشتاد و هفت درصد آدمها اگر آقابت به خیری و سلامتی رو بگیریم که اینا دوتا آرزو خوبیه ولی مطور محرک برای عمل نیست 87 درصد آدم ها تا این پجوهش هیچ آرزوی روشنی نداشتن هیچ دلیلی برای بیدار شدن از خواب نداشتن رویاهاشون رو جایی رها کردن جا گذاشتن و میله میترو رو میگیرن میرن سر کاری که ازش متنفرن میله میترو رو میگیرن میرن تو خونهی که ازش متنفرن و به جای زندگی کردن عمرو کنن اولی نکتهی که باید بدونیم محدودیت ها های بحث ماست. من مثل همه اونهایی که تو روانشناسی موفقیت و مصبندیشی حرف میزنن متقد نیستم که کتابای آنتونی رابینز و براین تریسی و مرشدان روانشناسی موفقیت رو همون جوری میشه در ایران خوند و تفسیر کرد که در جامعه این مثل امریکا و در جامعه توسعی یافته به لحاظ اقتصادی میشه تفسیر کرد. من متقدم باید اول محدودیت های بحثمون رو روشن کنیم و متوازانه پارامتر های از این تابعه که که ما میتونیم تغییر بدیم رو تغییر بدیم یکی از این پارامیت ها نگرش ما نسبت به خودمونه یک آزمایش معروف در دوانشناسی وجود داده که یک یخ رو به بازی دوی کسی که هیپنوتیز شده نزدیک میکنن و بهش میگن این یک زغال گداخته است یخه اما این باور رو تو زهنش میکنن که این یک زغال گداخته است و در این تحجیف و ناباوری پوست کاملا علایم سختگی نشون میده یعنی یخه ولی پوست تاول میزنه برفروخته میشه و قرمز میشه چون باور کرده که این یک زغال گداخته است یک بیماری وجود داره به نام MPD Multiple Personality Disaster اختلال چند شخصیتی، آدم هایی که به خاطر تراجدی هایی که در کودکی براشون روخ داده برای اینکه بتونن این تراجدی ها رو تحمل کنن، شخصیتشون به چند پاره شکسته این آدم ها علامه زیادی دارن و یکی که خیلی جالبه و به بحث ما در مورد نگرش مربوط میشه اینه که علاوه بر این که ویژگی های خلقیشون و شخصیتیشون تغییر میکنه بخشی از ویژگی های فیزیکیشون هم تغییر میکنه مثلا بیماران امپی اینک های متفاوت دارن در یک شخصیت چماره چشمشون دوه در یک شخصیت شاید چهار باشه یک خانوم MPD در شیراز هست که در یک شخصیت دیابت نوع یک داره نیاز به انسولین داره برای ادامه زندگی ولی وقتی شخصیتش شیفت میکنه به شخصیت دیگری وقتی سافتور عوض میشه وقتی نگرشش وقتی کرکترش تغییر میکنه به شخصیت دیگرش هیچ علاقه میاز دیابت بروز نمیده و نشون نمیده ببینید هاردویر همونه ولی نگرش و باورش نسبت به خودش باعث میشه برخی از ویژگی های فیزیکیش هم تغییر کنه آزمایش سه وم که نشون میده نگرش چقدر میتونه مهم باشه دارو نماها هستن تو یه دانشگاهی یک داروی رو در قطع سبت کردن از آدم هایی که درد مفصل زانو داشتن دعوت کردن فراخان کردن که بیان بهشون گفتن این دارو این قرص قرمز درمان قطعی درد مفصل در زانوها هست و این درمان پیدا شده و دیگه هیچ دردی رو بعد از مصرف این دارو تجربه نخواهند کرد گذشت دورانی رو رفتن سه ماه و این دارو رو استفاده کردن بعدش برگشت هم یه پرسشنامه بهشون دادن که چقدر این دارو محسر بوده حدود 73 درصد از این آدم ها گفتن که یا به طرز چشمگیری درمان روخ داده یا کاملا درد مرتفع شده ولی فاجر و نکته عجیب جایی که ما بدونیم این دارو ایچ تأثیر تسکینی در درد مفاصل زانو نداره فقط یک مونتویتامین ساده است اما این باور، این نگرش، این ایمان که به آدم ها داده شده که این داروک درمان قطعی خواهد بود به درمان اونها کمک کرد. اگر فکر می کنید که می برید یا می بازید، در هر دو صورت درست فکر کردید. اگر مثل برنده به خودتون نگاه کنید، به امکاناتتون نگاه کنید، اون وقت احتمال برد شما در این بازی در رقابت زندگی بیشتر خواهد شد. اما اگر با تمام استعداداتون، مثل یک بازنده به خودتون نگاه کنید اونطوری که اکثر ما عادت داریم به خودمون نگاه کنیم اون وقت دستاورتهای ما زیاد نخواهد بود اولین زندانی که باید شجاعان دیوارهاش رو بشتنیم و ازش بیرون بیاییم زندانیست که با باورهای در مورد خودمون تقبیتش کردیم، مسلحش کردیم یک فریم درست کردیم که درامد من، که رشت من در این چارچوب خواهد بود و این اولین زندانی که در سال 97 باید ازش بیاییم بیرون من در مورد جرعت پرسشگری از امور به ظاهر بدیهی حرف میزنم در مورد این حرف میزنم که اگر شما در دوره دوست داشته نشدید بنابرای هر دلیلی این دلیل برای نیست که شما دوست داشتنی نیستید در مورد این صحبت میکنم که اگر اون آزمون چار ساعت لعنتی یعنی کنکور یک عدد رو حوییت شما کرده این به منزله این نیست که شما خلاق نیستید، شما باهوش نیستید. اون آزمون فقط دو هوش رو سنجیده. دهایتاً شما در اون دو هوش خوب نیستید، ولی کلیفتون و باکینکام دو احسابشناس بزرگ امریکایی معتقدن ما سی و چهار نوع هوش داریم و هیچ آدمی در دنیا نیست که آیتیوش بالای نوت باشه و در پنج تا از این سی و چهار تا نابغه نباشه. شما نابغه اید به سبک خودتون. اگر توی خود رو تون دارید صدای ما رو میشنوید، آینه ماشین رو بچرخونید به سمت خودتون و به چشمهای یک نابغه نگاه کنید و به خودتون بنوان یک نابغه منحصر به فرد سلام کنید این اولین گام برای آغاز یک سال پر افتخار و پر از حیجان