Transcript for:
تاریخ مسیحیت و تحولات اروپا

تاریخ اروپا، مخصوصا تاریخ اروپای مدرن، از تاریخ مسیحیت جدا نیست. نمیشه از یکی سر در آورد بدون دونستن اون یکی. اصلا شدنی نیست واقعا. بجوز این، تاریخ مذهب در اروپا فقط هم موضوع دینی نیست. موضوع تاریخ هم هست، موضوع سیاست هم هست، موضوع تاریخ علم هم هست، موضوع تاریخ فرهنگ و معماری و خنر و اینها هم هست. چون در قرنهای گذشته، این چیزا در اروپا... بیشتر روی بستر فرهنگ مسیحی زندگی کرده و تغییر کرده برای همین فرهنگ قرب وقتی میگیم مخصوصا در قرنهای گذشته در واقع داریم از فرهنگ مسیحیت صحبت میکنیم این ویدیو البته در باره مسیحیت میگیم در قرب ولی در باره اروپاست در باره حوویت اروپایی که خیلی نزدیکه به داستان مسیحیت و به فرهنگ مسیحیت و این جدا هم هست از وضعی که امروز مذهب در اروپا داره اول اصلا یه نگاه بکنیم به وضع امروز مذهب در اروپا تا بعد برسیم سر قصه خودم امروز خلاصه قصه اینی که مذهب داره در اروپا افول می کنه اثرش کمتر شده از گذشته و به نظر میاد داره همینطوری کمتر هم میشه یعنی اثر واضحش اینه که آدم های کمتری میرن کلیسا آدم های کمتری هستن که میگن دین در زندگی روزانه ما نقش مهم میداره و این یه روندیه که مدرن شدن باعثش شده به نظر میاد و خیلی هم به نظر نمیاد که بنای تغییر کردن داشته باشه داره در یه جهت مشخصی میره اروپا داره سکولارتر میشه اینو از کجا میگی؟ از اینجا که در بیشتر کشوره اروپایی وقتی با آدم های مثلا سی ساله، چل ساله، پنج ساله نگام کنی میبینی از پدر مادرشون در اون سنا کمتر مذهبی هستن یعنی نسلی که مذهبی تر بودن مصن میشن و از دنیا میرن و نسلی که جایگذینشون میشه کمتر مذهبی هستن اتفاقی که چند دهست در اروپا داره میوفته و فقط هم مسئله نیست که جوون ها کمتر مذهبی هستن از مصنتر ها این جا به جایی داره اتفاق میوفته اروپایی که وقتی مثلا شما فرهنگ شو هنرش و قوانینش و جامعهش و فلسفهش و اینا رو نگاه کنیم میبینی که خیلی تحت تأثیر مذهب ساخته شده و تحت تأثیر مذهب بوده مخصوصاً مسیحیت که میگم تاریخ اروپا واقعاً در هم تنیده است با تاریخ مسیحیت ولی الان به سمت دیگری داره میره نمونه مثلاً نمونه سوید رو ببینیم در سوید سال دو هزار که خیلی وقت پیشم نیست بیش از هشتاد درصد جامعه عضو کلیسا بودن یعنی سبت نام کرده بودن از به کلیسه بودن حالا این به معنی نیست که خیلی مذهبی بودن ولی بالاخره یه شاخصه دیگه سال 2008 یعنی 8 سال بعد این رسید به 72 درست سال 2019 شد 56 درست یا این نموده رو ببینین به اساس نظرسنجی سال 2007-2008 درصد آدم هایی که تو هر کشوری گفتن که مذهب در زندگیشون نقش مهمی نداره از استونی که اون بالاست غیر مذهبی ترین کشور اروپاست تا اون پایین ترکیه و گرژستان و ارمنستان اینا که به منطقه ما نزدیک ترم هستن از مذهبی ترین کشورهای اروپا هم حساب میشن نمودار ها و جدول های دیگه هم هست هم تو این صفحه میتونید ببینید هم یه خورده کنشکاف باشین جاهای دیگه میشه پیداشون کرد حالا ما ترتیب ها و اینا رو خیلی باش کار نداریم ممکنه فرق کنن ممکنه یه خورده بالا پایین بشه ولی روند کلی به نظر میرسه که همینه که اروپا داره سکولارتر میشه نقش مذهب داره توش کم میشه این جالبه به خاطر این که میدونیم یک زمانی چقدر اروپا مذهب مهم بوده حالا به جز زنگایی که با مسلمونا کردن اروپا یا سر دین سر مذهب چقدر تو اروپا با هم جنگیدن سرش چقدر خون هم ریختن چقدر تکفیر کردن همدیگر و بسیخ کشیدن همدیگر رو زنده زنده بردن رو آتیش سر این که قسط تعمید مثلا کهی باید انجام بشه سر این که طلاق میشه گرفت یا نمیشه گرفت سر این که این شراب که میگیم خون مسیحه نمادین داریم میگیم مثلا یا واقعا خون مسیحه یا کلی اختلاف نظرهای دیگه ولی همین اروپا انگار داره میره به سمت این که نقش مذهب توش کمتر میشه نه به خاطر این که مذهب فایدهی براشون نداشته و نداره چیزی که از مذهب داشته میگرفته جامعه خیلی عرضشمند بوده و براحتی امینو جای دیگه نمیتونه پیدا کنه هدف برای زندگی معنی زندگی یه امیدی که بعد از مرکم ادامه داشته باشه بنیانهای اخلاقی، ادالت اینا چیزایی که خب مذهب کمک می کرده این رو به جامعه می داده ولی در فراینده مدرن شدن از این دور شده و اینها رو هم سرکره نیازش رو از جاهای دیگه فراهم بکنه حالا یه جاهای در اروپا زودتر سریعتر یه جاهای هم کنتر و دیرتر. ما وارده چراش نمی شیم بعضی هم مثلا می گن سروت و رونق اقتصادی انتخابهای مردم رو زیاد کرده و این روان اتفاق افتده. بعضی هم می گن دنیا به هم وستر شده؟ نزدیکتر شده؟ ایده ها و حرف ها سریتر منتقل میشن؟ یا امنیت مثلا بیشتر آدم ها نیاز کمتری به معنویت دارن؟ یا حالا توضیحات دیگری که ممکنه داشته باشه؟ ما نمیدونیم یعنی من نمیدونم همین مرور تاریخیش هم اگه واقعا بخواد جامع باشه همین مرور اتفاقاتی که افتاده وارد چرا نشدن همین چی شده ها همینم جامع بخواد باشی یک تسلطی میخواد یک دانشی میخواد که من ندارم متعالیه من هم مهدیم محدود هم ناقصه در باره الهیاتش که اصلا تقریبا هیچی نمیدونم در باره تاریخش هم متعلق هم کمه ولی خب توی مشاهدات و توی آمارها میبینیم شواهد هم نشون میدن که مدرن شدن و پیشرفت کشورها در اروپا عموما همراه شده با سکولار شدنشون عموما هم میگیم چون استثنائی هم هست مثلا در ترکیه یا یکم قدیمتر در شعروی در اروپای شرقی اینجاهایی که حکومتاشون یه زمانی انگار داشتن یه خرده سریع تر از جامعه و یه خرده به زور سکولار میکردن جامعه رو بعد که قدرت چرخیده دیدیم که اقبال بدین زیادتر شده توی این سخنرانی که من این حرف رو اینجا شنیدم ایران رو هم به عنوان مثاله یه همچین جایی میگه چون حالا اون موضعش فقط اروپانیست ولی این استثناء ها به کنار ما داریم در برای روند کلی حرف میزنیم چون اونجا هم یه خرده آمل دیگه توش دخالت کرده دیگه و داریم اینطوری بهش فکر میکنیم که اگر این روندی باشه که دیرتر و زودتر بشه پیشبینی کرد جاهای دیگه هم اتفاق بیفته به نظرم خیلی جالبه برای ما و خیلی مهمه که ببینیم که راهی که در اروپا تیش شده چطوری بوده نه به خاطر این که همه جا این این میشه ولی به خاطر این که حد دقل بدونیم اونجا چطوری این روند تیش شد تمرکزمون هم روی اروپاست توی این ویدیو فیلن به امریکا و بقیه دنیا کاری نداریم موضوعمون مذهب در اروپاست و در واقع تاریخ مسیحیت در اروپاست که مذهب اصلی بوده و هست اول ولی بریم اقعب ببینیم اول داستان مذهب و مسیحیت در اروپا چی بوده از دوران پیشا تاریخ قبل از اختراع نوشتن بگذاریم از دوران باستارم بپریم برسیم به قرنهای اول میلادی و زمان امپراتوری روم جمهوری روم میدونیم تقریبا 20 قرن پیش جم شد جمهوری روم تمام شد همعصر مسیح تقریبا و به جاش امپراتوری روم شروع شد امپراتوری رومی که اولش سر سازگاری با مسیحیت نداشت مسیحیت در یه گوشه ای از همین امپراتوری روم در فلسطین اون روز پدیدار شده بود در یک شهر کوچکی به نام ناصره بر همینم در عربی به مسیحی ها میگن نسرانی یا نسارا تو فارسی هم ما همینو میگفتیم یا ترسا میگفتیم یا نسرانی نسارا اینا میگفتیم تو عدبیات فارسی هم اینا رو دیدیم ترسا زیاد دیدیم اخیر تره انگار که مسیحی میگیم به اینا ولی ایسا حضرت ایسا اونجا بود اونجا معذه کرد و یا به عبارتی اونجا مبارزه می کرد اونجا صحبت می کرد اختلاف هم داشت معذه هاش با قدرتمندان سیاسی خود در برابر قدرت اون روز بود در برابر جامعه یهودی اون روز بود و بعد در سی و سه سالگی می دونیم که کشته شد مسلوب شد به سلیب کشیده شد بردار پرده شد و تازه اون موقع دوران رشد مسیحیت شروع شد یعنی مسیحیت حد دقل همونقدر که موضوعش تعالیم ایسا است مرگ ایشون هم هست این که ایسا چطور مرد اصلا کشته شد یا اروج کرد و اگه اروج کرد بدنش اروج کرد یا روحش اروج کرد یا بدنش با روحش اروج کرد اینا هاشیه های داستان مسیحیت نیست اصل قصه است اگر ایسا به سلیب کشیده نمی شد اصلا مسیحیت احتمالا طور دیگری بود حالا این هم حرفیه که داستان داره دیگه مسیحیت برای ما که تربیت مسلمانی داشتیم یه خود ممکنه قریب باشه این ویژگیش و یه خوره به نظر بیاد که مثلا چرا اینقدر داستانهای اینطوریش مهمه مثلا احکام و اینا نداره یهودیت میدونیم داره میبینیم ولی مسیحی ها ندارن احکام و اینا برای من کم اطلاع حد دقل این تفاوت ها خیلی جالبه فقط این نیست که مثلا مسلمان ها و مسیحی ها پیغمبر هاشون با هم فرق بکنن تفاوت یه خورده بیشتر از این حرف هست ولی بگذاریم بگذاریم اون چیزی که اینجا به داستان ما مربوط میشه اینه که بعد از یک مدتی مسیحیت وارد اروپا میشه وارد روم میشه یه خوره تو ویدیوی واتیکان و ایتالیا او اینا در بارش صحبت کردیم که سان پیتر که الان بازیلیکای بزرگ واتیکان به نامش مغبرش اونجاست پتروس مقدس یکی از دوازده حواری مسیح آمد روم و مسیحیت آمد و وارد روم شد وارد روم شد ولی خب ممنوع بود خود ایشون همونجا کشته شد واجگون برسلیب شد و بعد از ایشون هم دوران سختی مسیحیان ادامه پیدا کرد ممنوع بود و اینا زیرزمینی بودن در حالتی که حالا خود دینه هم هنوز شکل نگرفته درست معلوم نیست اصلا مسیحیت یعنی چی تو اون قرنهای اول نشستن تدوین کنن که وقتی که میگیم ایسا منظورمون چیه دقیقا چیه الهیات و مسیحیت هنوز شکل نگرفته ولی ممنوعه و به سختی در روم سرکوب میشه در امپراتوری روم و بعد از چند سال ممنوعیت و آزار و تعقیب و مجازات و کشت شدن مسیحیان نهایتا در قرن چهار روم میلادی میدونیم مسیحیت از دینی که ممنوع بود در روم تبدیل میشه به تنها دینی که حالا دیگه مجازه در روم سال 380 در زمان کنستانتین اولین امپراتور روم که مسیحی میشه یه اتفاق خیلی مهمی میفته حالا این مسیحی شدن یه قصه هست اتفاق خیلی مهمی که میفته اینی که میده ایشون یک شورایی درست میشه همه اصخفا و اینا از جاهای مختلف میاد میده کتابهایی رو که کتابهای مختلفی رو که وجود داشته جمع میکنن چهارتاش رو انتخاب میکنن میگن انجیل واقعی اینه این چهارتا کتاب جمعش با همدیگه میشه کتاب مقدس میشه انجیل بقیه این کتابهایی رو که تو این چهار قرن نوشته شدن در تقریر و شرح موضوعات مسیح و اینها همه رو دیگه باید بگذاری کنار اینها رو جمع کردن باید سه نوشت های دیگه این شد کتاب مقدس یه کار دیگه ای که کردن اون موقع تو اون شورا این بود که نشستن این اسخوفایی که از این فنور جمع شده بودن نشستن دوره هم بحث کردن و بعد نتیجه گیری کردن که اصلاً مسیحیت چی هست و چی نیست چار ست سال بود که نداشتن زندگی میکردن دین داشتن مسیحی وجود داشت ولی تعریف نشده بود مفاهیم مسیحیت ایسا مسیح اصلاً کیه؟ خدا چیه؟ روح القدس چیه؟ این بحثا شکل گرفتن مسیحیت کاتولیک اون دین اولیه در قرن چهار بود و در دوره امپراتوری روح. اونجا این خط اصلی رو مشخص کردن و بعد دیگه حالا که خط اصلی مشخص شد میشه گفت که هر که از این خط بیرونه انحرافیه بدعت گذاره. چون مسحب کاتولیک، مسیحیت کاتولیک اصلی، اساسی این مشخص شد. جهان شمول هم هست هم همینه همینی که هست چارچوبش همینه دیگه بیرون از این میشه انهرافیو به دت گذار که گفتیم قرن چهارون از اون قرن چهار و پنج تا پونست سال بعد ظرف این پنج قرن اروپا کم کم مسیحی شد از قرن پنج تا قرن ده سالهایی که معروفه به دارک ایج یا اسم کمتر جنجال برنگیزش قرون وستای آغازین ایرلی میدل ایج از سقوط امپراتوری روم قرن پنج تو قرن ده امپراتوری روم همینطوری میره پایین و همزمان با پایین رفتن این مسیحیت داره در اروپا میاد بالا اولین کشوری که دین رسمیش میشه مسیحیت ارمنستانه در 301 میلادی آخرین کشورهایی هم که در اروپا مسیحی شدن شمال اروپا هن کشورهای بالتیک و سکاندیناوی و اینها که قرن دیگه اینه قرن دوازده قرن یازده و دوازده اینقدر این مسیحیت مهم بود روزگاری در اروپا و شاید از این نظرهای هنوز هم هست که میگن این حوییت اروپایی اصلاً بر اساس مسیحیت شکل گرفته این حوییتی که میگن اینا مردمان ما مردمان اروپا هستیم این اساسش بر همین مسیحیت مخصوصاً که خب این در تقابل هم قرار داد اروپا رو با قرب آسیا که مسلمون شده بودن و این در تعریف کردن این حوییت اروپایی مهمم بود در همین سالهای بعد از قرن 6 و 7 و تصویری که از مثلا موئزه های مسیح داریم اینها رو نباید قاطی کنیم با اون تصویری که مسیحیت در اون زمان در اون تاریخ داشت موئزه های مسیح پر از رحمت و محبت و اینا بود ازانم ممکنه که تصویری که ما از مسیحیت داشته باشیم برپایه همین پیام ها باشه و اشتباه هم نیست اما داستان مسیحیت در اروپا داستان گل و بلبل و محبت و جشن وحدت نیست و نبوده داستانی پر از جنگ پر از خون مثل بقیه تاریخ اروپا یک نگاهی هم به اون بکنیم با یاد آوری این نشته دوباره که ما اینجا اصلا موضوعمون خود دین و موضوع الهیاتی و معرفتی و حوییتی مسیحیان نیست ما داریم تاریخش رو خیلی مروری و مثل همیشه سطحی بدون این که به امق بریم نگاه میکنیم سطحی هم که میگم نه این که کار بیارزشیه کار بیارزشی نیست ویژگیشه سطحیه در امق وارد نمیشه در امق وارد شدنش تخصصی میخواد که نداریم داستان تشکیلات مسیحی چیه؟ داستان اینه که باور مسیحی ها این است که حضرت ایسا برای خودش جانشین تعین کرد. البته اینو باز الان همه مسیحی ها قبول ندارن. بهش میرسیم. ولی باور اولیه این بود که پتروس پیتر مقدس سند پیتر جانشین مسیح بود. همین ایشون هم بود که گفتیم مسیحیت رو وارد اروپا کرد. از هواریون مسیح بود و آمد روم و بنیانگزار کلیسای کاتولیک شد. این پاپی که الان در واتیکان میشینه میگه من ادامه همون سلسله هستم که پتروس شروع کرد و اینطوری در نتیجه متصل میشم به حضرت ایسا. اما خب گفتم همه ی مسیحی های اروپا ما میدونیم اینو قبول ندارن. ما میدونیم همه ی مسیحی های اروپا اصلا کاتولیک نیستن سه تا دینامینیشن اصلی سه تا شاخه اصلی داره مسیحیت که هر سه اینا الان در اروپا مؤمنینی دارن. کلی هم شاخه های دیگه وجود داره. روی نقشه یه نگاهی بکنیم. ببینیم اینا چطوری توضیح شدن در قاره اروپا. از یک استثناهایی مثل ایرلند یا مثلا سه تا کشوری در جنوب اروپا که جمعیت مسلمون دارن از اینا که بگذریم میشه خیلی ساده گفت که شرق اروپا ارتدکس هستن شمال اروپا پروتستان هستن و بقیه تقریبا اکثریت جمعیتشون کاتولیک هستن خیلی ساده سازی شده دیگه شرق ارتدکس شمال پروتستان جنوبم کاتولیک خیلی عبت شاخه های دیگه هست که اونا پیروانی کم تری دارن ولی اصلش این ستان از درصد جمعیتی هم وزشون یه همچین چیزیه بیشتری ها همچنان کاتولیک هستن فرق اینا با هم چیه؟ اینو حالا تو قصه تاریخیش میگیم اول ارتدکس ها رو بگیم ارتدکس ها و کاتولیک ها چی شده از هم جدا شدن؟ چن اول اینا جدا شدن دیگه اول همه کاتولیک بودن ده قرن اول تا قرن ده بعد قرن یازده ارتدکس ها جدا شدن بعد قرن 16 پروتستان ها جدا شدن حالا من تا قبل از تحقیق واسه این ویدیو واقعا خیلی خیلی کم میدونستم از این داستان تاریخی ولی الان یه تصویر خلاصه خوبی دارم این ویدیو هم برای همینه که اون تصویر ساده ها رو به شما هم بگم باز یاداوری کنم در مورد همه این ویدیو ها این هست در مورد این که موضوعه برای بعضی ها موضوع خیلی خیلی مهمیه بگم که این موضوع پر از ذراعف و دقائقیه که من صلاحیت صحبت دورش رو ندارم برایش باید رفت سراغ متخصصین و این ها یه مقدار اصلا تفاوتهای همین کاتولیک ها و ارتدوکس ها تفاوتهای تخصصی الهیاتیه که من اصلا نمی فهمم از روی مهد نشنم بخونم نمی فهمم این که ایسا مسیح خداست یا انسانه هر کدوم یه جور باور دارن یا هر دوه و خدا چیه فرق اینا با روح القدس چیه اینا با همدیگه چجور ارتباطی دارن اینا تفاوتهای بنیانی الهیاتیه موضوع مهم می هم هست به قول تو این کرشکورس می گفتش که فقط موضوع مرگ و زندگی نیست موضوع مرگ و زندگی عبدیه بر همین حواسمون باشه خلاصه که از چه سطحی داریم وارده موضوع میشیم یه سری تفاوتهای حالا بجز اون تفاوتهای الهیاتی و اینا یه سری تفاوتهای هم دارن که به چشم غیر مسلح هم دیده میشه بری توی کلیسه هاشون کلیسه های ارتدکس معمولا نقاشی های رنگی و اینا توش هست کلیسه های کاتولیک مجسمه های قدیس ها رو دارن رنگ کمتر داره توش تقویم هاشون میدونیم فرق میکنه سلسل مراتب توی کلیسه های کاتولیک اینطوریه که عملا بالا سر همه شون همون پاپه ای که اسقف رومه بیشاپ رومه ولی ارتدکس ها انگار اینطور نیست که یکی از اسخوف ها بر دیگری بر تری داشته باشه ولی این تفاوت ها به کنار چی شد که اصلا ارتودکس ها از کاتولیک ها جدا شدن این گفتیم توی قرن یازده بود ماجراشو باید بگیریم در بستر تاریخ اروپا ببینیم و تاریخ امپراتوری روم چرا میگیم امپراتوری روم با این که امپراتوری روم قرن پنج جمع شده؟ چون امپراتوری روم درسته که جمع شد ولی در قرب بود که جمع شد در شرق، در آسیای سقیر، در استانبول امروز امپراتوری بیزانس هنوز هست که اون موقع بهش میگن روم روم شرقیه و خودشون هم میگن ما ادامه همون امپراتوری روم هستیم ما هم در ایران بهشون میگیم امپراتوری روم امروز ولی مبرخین اینطوری بهشون نگاه میکنن که میگن اینا امپراتوری بیزانس هست بیزانسیوم همون شهری بود که بعدن شد قسطنطنیه بعدن شد استانبول شهر یونانی هم بود کلیسای ارتدکس هم کلیسای یونانی اینا نه تنها قرن پنج نیفتادن قرن پنج که امپراتوری روم قربی افتاد اینا نه تنها اون موقع نیفتادن تا هزار سال بعدش ده قرن بعدش هم اینا بودن و حکومت میکردن امپراتوری بیزانس تا هزار سال بعدش که عثمانی ها آمدن و قسطنطنیه رو از دستشون گرفتن جدا شدن ارتدوکس ها از کاتولیک ها گفتیم اتفاقیه که در قرن یازده افتاد شرق و قرب از هم جدا شدن کلیسای روم شرقی در استانبول قسطنطنیه اعلام استقلال کرد از کلیسای روم که مرکزش در روم بود جدا شدنی که هم الهیاتی بود هم سیاسی بود قرب لاتین بود، شرق یونانی بود قرب در روم بود، شرق در کنستانتینوپول بود قسطنتانیه، شهر یونانی بود یکیشون شد مرکزی کلیسای کاتولیک یکی شد مرکزی کلیسای ارتودکس فقط هم جدا نشدن بگی اینا به راه خود رفتن اونا به راه خود همدیگر رو تکفیر کردن اونا گفتن اینا باطلن اینا گفتن اونا کافرن داستان جالبی هم هست چون درسته که روم کلیسای مهمتری داشت از همون اول به این معنی که اسقف روم در رأس دنیای مسیحیت بود یک نهاد مقتدری درست کرده بود برای خودش و راهش رو هم پیدا کرده بود اما از بعد از سقوط امپراتوری روم خود روم افت کرده بود در مقابل قسطنطنیه مرکز قدرت سیاسی هم در اوروپا دیگه روم نبود یه امپراتوری روم درست شد بعدن ولی این امپراتوری مقدس روم هم مرکزش در روم نبود در حالی که قسطنطنیه مرکزیت سیاسی هم داشت این در غرب که میگیم بعدن امپراتوری مقدس روم درست شد اینم تو یه ویدیو دیگه گفتیم مرکز سیاسیش مثلا در آلمان امروز بود در آخن بود مشروعیت مذهبیش رو از پاپ روم میگرفت اتفاقا وقتی هم که در غرب تونست پاپ تکیه بکنه به اون قدرت سیاسی وقتی متحد تونست بشه در قالب همون امپراتوری مقدس روم یه خوردهی دوباره تونست قدرت بگیره در مقابل کلیس های ارتدکس قسطنطنیه اینا هر دو هم دیگر رو به دت گذار میدیدن هر دو انحرافی می دیدن خودشون رو مسیحیت واقعی می دیدن اختلافات دینی اختلافات سیاسی کارشون کشید به جنگ بسیار درگیری و تخریب داشتن در طول چار قرن پنج قرن بعدی از قرن یازده تا پونزده و بعد هم قسطنطنیه اصلا از دست مسیحی ها گفتیم خارج شد و مسلمانان عثمانی آمدن و گرفتنش مرکزیتی کلیسای ارتدکس هم دیگه منتقل شد از استانبول به موسکو چه سالی؟ 1453 که قبلنم گفتیم ایک از مهمترین سال هاست در تاریخ حد دقل منطقه ما 1453 سالیه که سلطان محمد فاتح وارد استانبول شد این پس داستان جدا شدن ارتدکس هاست از کاتولیکا زلزله بعدی در دنیای مسیحیت مالکه مال یه قرن بعد از فتح استانبوله یا سقوط استانبوله قرن شونزده وقتی که پروتستان ها درست شدن لوتری ها درست شدن درست دارشو بخواییم بگیم اینو در بارش صحبت میکنیم ولی یه حواسمونم باشه به روند کلیه تاریخ فکر در اروپا دیگه ما داریم وقتی میگیم قرن پونزده قرن شونزده داریم وارد قرن هایی میشیم که کم کم عقل بشری داره میاد وسط و دین رو به چالش میکشه در اروپا همون روندی که بعدا منجر میشه به انقلاب علمی به روشنگری به انقلاب سنتی اینا تیکه تیکه های پازلی هن که نهایتا داستان تمدن قرب رو می سازن. این رو در تاریخ مسیحیت می شه دید با اتفاقی که در این قرن شنزده افتاد با ظهور آقای مارتین لوتر ظهور مارتین لوتر به وجود آمدن شاخه جدیدی که امروز بهشون می گیم پروتستان ها که رسمن از 1517 ولی خب در واقع زمینه هاش از مدتی قبل شروع شده بود. اینون فراینده که بهش می گن اصلاحات دینی رفورمیشن بیشتر احتمالا شاید با این اسم شنیده باشیم پروتستانتیزم داستانی که در با مارتی لوتر شروع شد در ویتنبرگ آلمان شهر کچی که در آلمان امروز و با مقیاس اون روز خیلی سریع شمال اروپا رو حتی در نوردید اول در اون منطقه بعد آلمان اون روز یا امپراتوری مقدس روم و بعد هم اروپا رو چی باید شد که اینقدر سریع پخش بشه تکنولوژی روز تکنولوژی که تازه آمده بود و خیلی کمک میکرد به انتقال سریع ایده ها ماشین چاپ که هستیم؟ قرن 16 تشکیلات پاپ ظرف چند قرن گذشته نهاد قدرتمندی در روم درست کرده در رأسش هم کسی میشینی که جانشین مسیح میبینه خودش رو این یکی از همون چیزهای مهمیه که لوتر آمد زد زیرش و گفت ما قبول نداریم اصلا مسیح جانشین نداشته بعدم ما کشیش نمیخواییم هر کسی میتونه کشیش خودش باشه حرفای مهم لوتر اینا بود لوتری که خودش منک بود خودش روحانی مسیحی بود جوونی بود اول حقوق خونده بود بعد آمده بود توی کلیسا ولی از وضع کلیسا و از رفتار پاپ و تشکیلات واتیکان شاکی بود میگفت این تشکیلاتی که درست شده و رشت کرده خیلی هم تشکیلات نزدیک بود به قدرت دیگه یه زمانی اصلا پادشاه بودن پاپا گفتیم پادشاهی پاپا داشتیم ما و پادشاه های قدرتمندی هم بودن یه زمانی یه زمانی هم شاه نبودن خودشون ولی تسلطشون روی شاه روی امپراتور زیاد بود در قرن شونزه که لوتر آمد دیگه فاظ اینا اینطوری بود که یه جوری به طبقات بالا نزدیک بودن که می گفتن طبقات بالا به خدا نزدیکترن چون ما بهشون نزدیکتریم اونا به ما نزدیکترن ما هم که به خدا وصلیم اینا پس بالاترن بعد به جز در باره این که مسیح کی بوده و چطوری کشته شده و نان و شراب دقیقاً چیه مثلا پیکر و خون مسیح هست یا نه و فلان در باره جهان در باره این که جهان چطوری کار میکنه هم کلیسای واتیکان ایده هایی داشت خیلی هم براش مهم بود که همه این رو بپذیرن و کسی زیر سؤال نبره اینا رو کلن کلیسای واتیکان خیلی نظر داشت در باره همه چی نظر داشت و همه جا بود و انقدر که همه جا بود و در همه کارها بود که خب بلاخره مقاومت جلوش زیاد میشد در زندگی مردم خیلی حضور داشت از تولد و غسل تعمید بود تا ازدواج تا اعتراف کردنشون تا در بستر مرگشون در سحنه اجتماع بود از اداره یتیم خانه ها تا شفاخونه ها تا سیستم آموزشی رسیدگی به فقرها فقط این نبود که مثلا تشکیلات روحانیشون باشه خیلی کارا دست تشکیلات پاپ بود تشکیلات واتیکان بود بعد کتاب مقدس رو هم مردم نمیتونستن بخونن کشیش باید میخوند کشیش باید براشون تعریف میکرد که اینجا چی نوشته و منظورش چیه تفسیر میکرد اصلا به زبانی نبود که مردم بتونن بفهمن و بخونن از این گذشته قدرتش که میگیم زیاد بود بیش از یک ثومه همه زمین های اروپا میگن مالی کلیسا بود یعنی همچین قدرت و سروتی دستش بود و لوتر هم همینطوری دل خوشی نداشت به خاطر همین قصه هایی که گفتیم و مثل بعضی های دیگه یعنی اولی نفری نبود لوتر که صدای اعتراض بلند کرده بود ولی همینطوری دل خوشی نداشت از این وضع مثلا میگفت که اینا میگن برای رستگاری ایمان داشتن کافی نیست باید یه کارایی هم بکنی ایمان و عمل صالح لازمه فکر کنم مثلا تقریبا میشه گفت عمل صالح نمیدونم faith and good work لازمه هم faith هم good work و اون good work یه چیزی بود که باعث اختلاف بود پاپ ها از این تفسیرهای تازه و جالبی داشتن خلا میگه همجه لوتر ولی یه بار اون چیزی که میگن جرقه یه قصه بود این بود که یه بار دید لوتر که این پاپ یه کسی رو فرستاده شهرشون برای مقفرت فروشی مقفرت فروشی این یه برنامه بود که اون موقعی کلیسای کاتولیک داشت خیلی هم بیزنس مودل جالبی داشت به مردم می گفتن که این درگزشتگان شما اینا در عالم برزخ معطلا اینا در زمین گناه کردن نمی تونن برن بهشت تو عالم برزخن اونجا روحشون در عذابه شما می تونید اینا رو از عذاب در بیارید می تونید نجاتشون بدید چطوری؟ پول بدید برای اینا مقفرت بخرید بلیت تزمینی می دیم که اینا از برزخ می آن بیرون می رن بهشت حیف نیست پدر و مادرت رو در عذاب می زاری روحشون اونجا بمونه با یه مبلغ کمی می تونی برای همیشه رستگارش کنی آن صدای ناله هاشو نمی شنوی بیا این کاغذ رو بخر این بلیت رو بخر تزمینه بهشت این کسب و کار مغفرت فروشی درامت زایی خیلی خوبی داشت برای کلیس های واتیکان که پولو لازم داشت برای پروژه های ساخت و سازش برای پروژه های نقل مقاشی و هنری واتیکان و اینایی که امروز میلیم میبینیم خیلی هم قشنگی لذت میبریم اینا پولش یه بخش زیادیش همینطوری آمد لوتر پرچم مخالفت علیه پاپ ورداشت و هم حالا اون قصه های قبلی که گفتیم هم دیگه این قصه مخفرت فروشید یه روزی میگن بلند شد اینطوری که معروفه یه بیانیه اینوشت در 95 بند و اینو میخ کرد به در کلیسای خودشون کلیس های کاتولیک و این که اینا میگن ما واسطه یه به یه مردم و خدا هستیم اینا میگن اگه مؤمن واقعی میخوای باشی باید کار خوب بکنی گود ورک بکنی از جمله باید بیایی از راه ما از مسیر ما بری و به ما پول بدی لوتر میگفت نه برای رستگاری ایمان لازمه و همون ایمان هم کافیه این چیزهایی که شما میگید گود ورک نماز و دعا و روزه و اینا اینا نمیتونه از همه رو به رستگاری برسونه سولا فیده فقط ایمان این حرف لوتر خیلی سریع پخ شد به خاطر همون قصه اختارا ماشینه چاب که گفتم و عده زیادی باش همدل شدن همین بیانیه لوتر رو چاب کردن پخ شد دو هزار نسخه ازش در اروپا چرخید و اینطوری به قول کلیسای واتیکان فتنه شروع شد فتنه بزرگی هم بود اساس واتیکان رو داشت میبرد زیر سوال چون لوتر آمده بود میگفت ما کشیش نمیخواییم هر کسی کشیش خودشه هر کسی میتونه وصل بشه به خدا کشیش لازم نیست تشکیلات لازم نیست واکنش واتیکان همه بود که این فرقه انحرافیه این بدعته اینا هم از این برمی گفتن اصلا کی گفته پاپ جانشین مسیحه کی گفته فقط شما میتونید بگید منظور خدا چیه از این چیزی که اینجا نوشته کشیش همی که مثل بقیه نگاه میکنه میفهمه بقیه هم میتونن نگاه کنن بخونن بفهمن دیگه همین کتاب بسه همین کتاب بسه مخصوصا فقرها که فشار روشون بیشتر بود بیشتر هم هوادار ایدهی لوتر شدن بلاخره گفتم کلیسای واتیکان فازش این بود که اشراف و اینا به خدا نزدیکترن تا فقرها و خب با این بر مردم عادی حرف جالبی نبود البته اونایی که جذبش شدن همه فقرانه بودن یک تعدادی از آدمهای قدرتمند آدمهای بحرمندم هرچند بیشترشون ماباتیکان بودن اما تعدادی از اینا هم در همون آلمانه امروز طرفتار لوتر شدن پناهش دادن فرار کرده بود تحت تحقیب بود قایمش کردن بعد در اون دوران فرار نوشت و نوشت و بیشتر نوشت سد جلد کتاب میگفتن نوشت بعد برخلاف تعلیمات مسیحی که میگفت کشیشا ازدواج نباید بکنند ازدواج کرد این خودش خیلی مسئله بود یکی از همفکران نزدیکش کسایی که همفکرش بود گفت که با این کار اونم در این برهه حساس کنونی که آلمان بیش از هر وقت دیگری آلمانی ها بهش نیاز دارن لوتر خودش رو و شهرتش رو خراب کرد ولی این کار رو کرد ازدواش کرد یا یه کار بسیار مهم و اثرگزار دیگری که کرد انجیل رو برداشت به زبان آلمانی ترجمه کرد به آلمانی اون روزی که مردم میتونستن بخونن بفهمن الگیل ممنوع بود اصلا به جز به لاتین و یونانی خوندنش ممنوع بود ولی این کار رو کرد این هم گناه نابخشدنی بود از نظری کلیسا به خاطرش میسوزوندن آدم ها رو زنده زنده می سوزوندن کسی رو که این کار رو بکنه ولی این کار رو کرد صدها هزار نسخه از این انجیل آلمانی انجیل لوتر چاب شد و آمد دست مردم و این شد که دعوه خیلی بالا گرفت این دیگه فقط یک اختلاف مذهبی نبود این بهش میگن اصلاحات رفورمیشن و وقتی داشت میگفت همه میتونن بخونن حرف خدا رو همه میتونن بفهمن این خب از اون بر یه دعوتی هم هست بر باسواد شدن بعد اینو تو اون مقتد زمانی ببینیم بذاریم کنار این که دستگاه چاپم آمده کل این کار خوندن و سواد و دانش و اینا داره در دسترس آدم های بیشتری قرار میگیره سواد میشه یه راهی برای ایمان بر همین اینا تغییرات بزرگیه که در اثر یا حتی دقل همزمان با این اصلاحات و رفورمیشن اتفاق میفته بعد شکل شورش اجتماعی هم به خودش گرفت پروتستان بودن اینا اعتراض میکردن پروتست یک بخشی از حوییتشون بود و موند در جنوب آلمان دهقان ها به اتراز قیام کردن شورش های اجتماعی شکل گرفت انقلاب اجتماعی شد یه جاهایی رفت حرکت که لوتر خودشو بعد ازش جدا کرد انقلاب بزرگی بود و البته شدیدن هم سرکوب شد شدید سرکوبش کردن منتها بعدن در همون امپراتوری مقدس روم که در واقع یه امپراتوری بود ولی یک امپراتوری نبود تیکه تیکه بود یه مجموعه بزرگی بود از دولت های محلی دولت شهرهای کچیک سی هفت و سی و نه تا اگه اشتباه نکنم مثلا دولت شهر تو اون موقع بعضی از همینا که همه خب کاتولیک بودن همه در پیوند با روم بودن قبلش بعضی از اینا شروع کردن پروتستان شدن حاکمشون شاهشون از کلیسای روم برید این میتونست کاملا هم انگیزی سیاسی داشته باشه چون تا قبلش داشتن قدرتو شریک میشدن با کلیسا بعد دیدن حالا یه فضایی که ما میتونیم قدرتو برخود اون داشتوشیم به کسی هم جواب پس ندیم تو اروپایی که گفتیم یک ثبوم زمینه امالی کلیسای رومه طرف وقتی میبره از کلیسای روم زمین ها مال خودش میشه مالیات ها همه تو جیب خودش میره بعد ممکنه بتونه مروسی کنه حکومت رو اینجا تو این ایالت خودش که بعضی هاشون همینطوری کردن پروس همینطوری درست شد پروسی که بعدن اومد و آلمان رو هم گرفت بر همین رفورمیشن یک موضوع کاملا سیاسی هم شد از همون قرن شونزده و نقش لوتر رو هم در تاریخ اروپا و تاریخ آلمان بعضی ها از این نقش مذهبی هم بزرگتر میبینن تاریخ آلمان رو وقتی میخونی گاهی میگن که مارتین لوتر پدر ملیگرایی آلمانیه آلمانی که ملیگرایی آلمانی مالکه ما گفتیم لوتر مال قرن 16 1550 ایناهی آلمان نیمه دوم قرن 19 که اصلا کشور میشه ملیگرایی آلمانی تو قرن 19 که اوج میگیره اما آلمانی ها اونجا بودن مردمان جرمن داشتیم قرن ها قبل از این که جرمنی داشته باشیم در امپراتوری مقدس روم بودن قبل ترش در حکومت های دیگه بودن یه زمانی در خود امپراتوری روم بودن و اینا خلاصا این نارامی های سیاسی هم پیدا شده بود موضوع لوتر و اثرش روی این ملیگی رای آلمانی که میگیم اینم موضوع حساسیه موضوع مهمیه ولی موضوع حساسی هم هست از جمله به خاطر این که لوتر مخصوصا در نوشته های معخرترش حرف های زده یهودی زیادی هم زد که یهودی ها رو رد کنیم برن سیناغوگ ها رو آتیش بزنیم برای همین میگن لوتر رو میگم لوتر قرن 16ه و این مسئله مسئلهیه که صدای ویرانگرش حتی دقل 400 سال بعد داره ده میاد ولی خلاصه از این نظر هم موضوع موضوع حساس و موضوع مهم بیاد از این قصه ولی اینجا بگذاریم حتما به این قصه بعدم برمیگردیم ما الان داریم ولی داستان مسیحیت رو در اروپا میگیم و خلاصه قصه من تا اینجا اینه که بعد از جدا شدن پروتستان ها از کاتولیک ها مدت ها بین اینا هم درگیری و دعوا بود. همونطوری که بین ارتدکسا و کاتولیکا بود حالا بین کاتولیکا و پروتستان ها بود دعوای خونین خونریزی های بسیار در قرن 16 و 17 و 18 جنگ های سی سالهی که قبلن ازش صحبت کردیم و با سلح وستفالیا تمام شد بزرگش بود به جزون کلی جنگ های کچیک و بزرگ دیگه هم در جه های مختلف اروپا و البته فقط هم این به صورت خشونتهای دینی و اینها در نیامد و به صورت جنگهای سیاسی اینطوری در نیامد کلیسای کاتولیک روم در باره این که جهان چطوری کار میکنه هم نظرات صفتی داشت و نه حاضر بود از اینا کتاه بیاد نه اجازه میداد کسی چیزی در مخالفت با اینا بگه دوران تاریک بعدی در تاریخ مسیحیت در اروپا دوران تفتیش اقایده یه دوران طولانی نبرد علم و دینه توش کلیسا یه لیستی داره یه لیست کتاب های ممنوعه از موضوعات مربوط به دین و مسیحیت توش هست تا نجوم. این همون جاییه که داستانهای معروف کپرنیک رو داریم گالیلر رو داریم که نمیپذیره کلیسا ایده های جدیدی رو که اینها دارن در توضیح جهان نمیپذیره و اون بلاها رو سر اینا میاره که حالا داستانش رو شنیدیم تا این که طبعات این قصه انقدر بزرگ میشه انقدر گسترده میشه نیاز به فکرهای تازه پیدا میشه و جواب هم نمیتونه بده به کلیسا و این درگیری هم دیگه بعد از سه قرن به جایی میرسه اینا میرسن به یه نقطه ای که کم کم به این نتیجه میرسن باید دست از کشتن هم بردارن و همزمان هم هست میگم اینا با تحولات فکری در اروپا عقل راه جدیدی باز میکنه در برابر دین و این میشه روندی که بعدن میشه روشنگری و انقلاب علمی مسئله بین کاتولیک ها و پروتستان ها البته حلش خیلی بیش از این حرف ها طول میکشه کمتر از ست سال پیشه که کلیسای واتیکان رسمن میپذیره که پروتستان ها هم مسیحی هستن اینا کافر نیستن، بدعتگذار نیستن الهیاتش رو اپدیت کرد کلیسای کاتولیک دههی 1960 بروز کرد در زمینه های مختلف از جمعه نگاه و رابطه شون به بقیه به بقیه دین ها به مسلمون ها و به بقیه مسیح ها. این چیزی که در باره رفورمیشن و لوتر و اینا گفتیم این دیگه خیلی خلاصه اون اتفاق تاریخیه که به عنوان نقطه عطف تاریخ مسیحیت میشناسنش الان دیگه که پروتستان ها رو از کاتولیک جدای کرد. لوتر بدعت گذار شد. انحرافی شد به بیان کلیسای کاتولیک باورهایی پیدا کرد بر علیه پاپ و تشکیلات واتیکان زیر سؤال برد پاپو گناهی که برایش زنده زنده آدم می سزوندن و این شاخه جدید دینامینیشن جدید درست شد بعد در طول دوران البته بسیار شاخه ها و فرقه های دیگری هم آمدن مخصوصا توی پروتستان ها این طوریه که هر کسی میتونه توش کلیسایی بنا کنه یه جوهر حرف لوتر یه خوره این بود دیگه هر کسی میتونه کشیش بشه خیلی به ایده های جدید پروتستان ها برد بازتر هستن از الان می‌بینین وقتی مثلا یه چیزی مثل همجنسگیرایی میاد و دین می‌خواد رابطه‌اش رو با این دوباره بر اساس امروز تنظیم کنه پرتستان‌ها اون جلو هستن و زودتر از کاتولیک‌ها می‌پذیرن این یه چیزی که حتما اگه یه خورده‌ای دنبال کنیم اخبار اینا رو می‌بینیم و متوجه می‌شیم به‌جاز اینها البته ما کلی هم مذاهب نیو‌آیج مسیحی داریم دیگه آین‌های جدید و شاخه‌های جدید و و البته کاتولیک‌ها همچنان می‌گن که تفسیر در انحسار کشیش هاست کلیسا داشتن و اینان اینطوری نیست هر کسی بتونه کلیسا داشته باشه و محافظ کارتر هم هستن در پذیرفتن ایده های جدید ساختارشون از این نظر کنتر حرکت میکنه تغییر میکنه بروز میکنه ایده های خودش رو ولی خب خیلی کنتر از پروتستان ها این خوندن و کنچکاوی در باره تاریخ مسیحیت از اون چیزایی که من تازه بهش کنچکافتر شدم هم به خاطر این که دارم تاریخ اروپا رو یاد می گیرم و تاریخ مسیحیت یه بخش مهمی از تاریخ اروپا است و البته اینطوری که فهمیدم تاریخ اروپا هم بخش مهمی از تاریخ مسیحیت یعنی اصلا دین یه بخشیش همین تاریخشه و بر همین اصلا می خواهید به فهمید چی به چیه یه خوردن با تاریخشو بدونید چون در دل همین تاریخ کامل شده دیگه مسیحیت و هم از این نظر که به نظر می رسه که برای نهاد مذهب در ایران هم داره اتفاق مهم و تاریخی می افته میبینیم جلوی چشم ما داره این اتفاق میفته و من فکر میکنم یه بخشی از برخودم اینطوری فکر میکنم که یه بخشی از آماده شدن برای آینده که اون کاری هم هست که ما سعی داریم میکنیم که انجام بدیم با این ویدیوهای جدیدمون اینه که ببینیم حالا که این تغییر رو داریم در جامعه ایران میبینیم به وضوح دیگه الان داریم میبینیم یه خورده ای نگاه کنیم ببینیم بقیه دنیا رابطه شون رو با نهاد دین چطوری تنظیم کردن نه اینکه الانشون دقیقا چطوره که اونم موضوع خیلی مهمیه ولی سیر تنظیم این رابطه چی بوده تاریخش چی بوده داستانش چی بوده برای یکی مثل من که هیچی نمیدونسته یک متعلقه کتاه غیر امیق و خیلی غیر تخصصی میتونه خیلی زیاد بکنه دانش هم رو چیزهایی که میدونم خیلی زیاد بکنه این ویدیو هم یه مروریه روی اون چیزهایی که من تازه یاد گرفتم دواره مذهب دواره مسیحیت در اروپا و کمی هم تاریخ مسیحیت در اروپا خیلی ممنون که دیدید امیدوارم چیز اشتباهی توش نباشه اگر بود شبه شما متخصص هستید و بهتر میدونید حتما در کامنت ها بگید که ما هم یاد بگیریم من علی بندری هستم و این ویدیو در کانال یوتیوب بی پلاس منتشر میشه