بررسی قسمت اول سریال در انتهای شب توی این برنامه سلام سلام چطوریم؟ احسان منصوری هستم توی این برنامه نظرم رو در مورد قسمت اول سریال در انتهای شب میگم میگم که تا اینجای کار عرضش و تماشا داشته یا نه چقدر امیدوار میتونیم باشیم بهش یا نباشیم بعد میریم دیگه تا قسمت پنجم برمیگرم که ببینیم یا نشوه سازیم شما هم اگه قسمت اول این سریال رو دیدید نظرتون رو در موردش بنویسین. ستاره های سریال پارسا پیروزفر به هدا زینال آبدین. این کچولو که میبینید سپانسر این برنامه است.
یک اندروید باکس به اسم نت باکس که تلویزیون... شما رو حوشمند میکنه و توی خودش تمام پلتفورم ها رو داره فیلمت، فیلمو، نماوا همه همه رو داره و بعد با این کنترول براحتی شما میتونید سویچ بکنید بین این پلتفورم ها و براحتی ازشون استفاده همه چیز رو یک جا جمع میکنه اگر اهل استفاده از تلویزیونید برای تماشای فیلم و سریال این میتونه بهتون کمک بکنه غیر از این کلی فیلم و سریال مناسب برای خانواده هم به صورت رائیگان در اختیار شما خارجی قرار میده. لینک برای شما گذاشتم توی دسکریپشن برید بخونید.
اگر محصول محصول مفیدیست برای شما خرید بکنید. اطلاعات زیادی در موردش وجود داره و امکانات بسیاری هم داره مرسی از نتپاکس که سپانسر ماست بریم سراغ قسمت اول سریال در انتهاک شب. سریال در انتهاک شب داستان یک زوج و فرزندشون که زندگیشون دوچار یک بحرانی شده.
پارسا پیروسفر بازی میکنه. هودازنون آبدین بازی میکنه و این پسر بچه نازنین که در موردش بیشتر جورتر خواهم گفت گفت. اما چه کسان این سریال رو ساختن؟ بیاین در مورد بگراند این آدم ها اول بهتون بگم خانم آیدا پناهنده که کارگردان این فیلمه به همراه زوج و هنریش ارسلان امیری که با هم فیلم نامه رو نبشتن چند تا کار دیگه هم هم دیگه انجام دادن خانم پناهنده چند تا فیلم ساخته تیه سالها که تقریبا همش مورد توجه قرار گرفته مخصوصا مورد توجه منتقدین مثلا با فیلم ناهیدش توی جشفاری کنه دولتر 2015 حضور داشته و من ندیدم اون فیلمو تنها فیلمی که ازشون دیدم فیلم تیتیه که یکی از فیلمهای خوب ایرانی یکی تیه چند سال آخیر دیدم و آقای ارسالان امیری که یک فیلم ساخته بسم زالاباک فیلم نماش مشترک دوباره با خانم آیده پناهنده نوشتن یکی از فیلمهای قابل توجه جانر وحشت سینمای ایرانه تیه چند سال آخیر که اون هم توی جشفاری و نیز تحویلش گرفتن و جایزه منتقدین رو گرفته ظاهرن فیلمت هم یک کار خیلی جالبی هست انجام داد.
یکی یا چند ماهه که یک کمپینی رو شروع کرده سه یه سه یه سه بیل برداشت توی سطح شهر من میدیدم با این امان که دیگه دیره واسه خاطره ساختن. که سریال رو برام چشمک زن کرد. به طور کلی فیلمت از نظر کمپین های تبلیغاتی دست بالا رو بین رو روغباش داره و به نظرم از بقیه خیلی بهتر عمل کرده هنوز یادمون هست.
مثلا کار تبلیغاتی که برای پوستشیر کرد گفت موقع تماشایی این قسمت از خودتون فیلم بگیرید که خودش توی فضای مجازی جرگان ساز شد و بعد فیلم هایی که اومد بیرون از ریاکشن آدم ها هم جرگان ساز شد سریال آغاز شد چطور سریالی بود؟ از همون سکانس اول دوتا پلان اول سریال برام جدی میشه چون با تصویر دیالوگ میگه بدون این که دیالوگ بگه یعنی چی؟ یعنی ما یک زن میبینیم که رو تخته یک مرد میبینیم که رو تخته دکوپاج کار کردن در این حال که داره محدودیت های نمایش در ایران رو درگ میزنه اطلاعات هم به ما میده همون اول سریع میفرد این زن و شوهر هست و سریعا این احساس از نظر دکوپاجی با ما انتقال پیدا میکنه که با هم مسئله دارن چون در دکوپاج کارگردان ما فاصله احساس میکنیم بین آدم بدون که دیالوگی بگه من این اطلاعات رو میگیرم میرم جورتر میبینم که بله مسئله دارن و دارن جدا میشن کودهای تصویری بدون دیالوگ ادامه پیدا میکنن مثل سخت بسته شدن زیب پچمدون که نشانگر اینان یک زندگی رو ساختن یک بچهی وجود داره یک علاقه یک پیشینهی وجود داره که اون کار رو برای جدایی سخت می کنه این کود تصویری باز داره که البته یاد آوری که از سکانس های فیلمه محبوب به من جدایی نداره سیمینه سیمینم زیب پیچ همه دونش سخت بستم این موضوع با تصویر حرف زدنش و صرفا متکینه بودنش به دیالوگ برای دادن اطلاعات رو من از همون اول دوست داشتم سریالیه که نمیشه تو بری موقع آشپزی پشتت به تلویزیون همه چیزش رو بفهمی باید ببینی تا یه سری چیزه ها رو متوجه بشی و این برای من یک ویژگی مصبت محصوب میشه جماعه با سینما رو برویم نه با رادیو میره بوسش کنه چراق رو خاموش میکنه پیام روشنه دیگه وقتی میگه برم الان فکراتو بکن اینا دیگه اضافه است و حیفش کرد برای من چون تصویر گویاه همه چیزه زن دکمه خاموش رابطه رو زده در رفتنی مرد داره تلاش میکنه تا نگهش داره پیام رسیده حتی بدون دیالوک کاش بدون دیالوک میموندون سکانس مسئله رفتن توی اتاق خواب زوجها توی فیلم سریال های ایرانی و خاطر محدودیت ها یک مسئله بقرنج برای فیلم ساز هاست یعنی تو نمیتونی فیلم در مورد زوج بسازی تو اتاق خواب نری در اکثر مواقع نیاز داری که بری حالا این دور زدن محدودیت ها درسته که ما تعیید نمی کنیم محدودیتها رو ولی باید بپذیریم که خود شکل این کارگردانی، این راهکار پیدا کردنها خلاق است و برای مایی که توی ایرانیم و میدونیم ماجرا چیه و کارگردان داره چی کار میکنه احساس تماشای چیز خلاقانهی به همون میده شاید خارج از ایران دبینن ورشون خیلی معنادار نباشه ولی ما معناشو میفهمیم این که میتونه آیدا پناهنده تا این حد یک زن و شوهر رو شبیه یک زن و شوهر که در آسانه ایجادا شدن هستن از همدیگه نشون بده نقطه مصبتی در افتتاحی سریال رقم زده یکم طول کشید تا با حدوظه نالا به این ارتباط برقرار کنم توی سریال پارس پیروسفر رو با امانه بازیگر که خوشقیافه است همیشه بازیگر خوبی دونستم که کارش رو خوب انجام میده و صدای خوبی هم داره ولی ستاره ی قسمت اول حتما همین پسر بچه ماهه رایان سرلک که در فیلم جد خاکی هم احتمالاً شاید باید بگیم که مهمترین نقطه مصبت و پوینت فیلم سینمایی جد خاکی بود چه بازیگری در بیاد از این بچه وقتی که بزرگتر بشه این جمله رو از من نگه دارین تا ده پونزه سال دیگه ببینیم که این بچه کجاییستد همونطور که همین موقعیت برای بازیگر پسر بچهی سریال عفیه تهران هم هست ای فهمه چقدرم تنگ شده بود براش حالا فکر کن یکی نشسته داره حالا نیمه تخصیصی در مورد سینما حرف میزنه بعد برخوردش با بازیگر اینه ای فهمه ولی چه بازیگر خوبیه همون اندازه که مسیر رفتن ماهی به خونه شکل تدوینش و تصویراش برام عذیب کننده بود و تدوین رو میدیدم و میداختم بیرون همون اندازه سکانس رفتن بهنام با اوتوبوس که بیشتر نمیگم سپایل نشه از ازره فیلم برداری و از ازره تدوینی تأثیر گذار و درجه یک بود برام نوع برخورد فیلمساز با نسل جدید رو دوست داشتم کم اون که ورودمون به خونه و حضور اون بچه ها ترسناک باید جلبه می کرد و می کرد این شخصیت هایی و حلو ولایی به جون ما و کارکتر می داختن اما نگاهش به نسل جدید نگاه منفی نبود و این حفظ کردن جایگاه معصومانه بچه ها در این حال که باید فضای منفی ایجاد می کردن این تعادل رو حفظ کرده بود و دوست داشتم با قسمت اولی سریال تونست منو ببری توی خونه و مشکلات یک زوج رو باورپذیر رای بکنه مشکلات زوج ها در دنیا واقعی ایران این نیست که حالا حتما مرد دسته به زن داشته باشه یا زن یک حیولایی باشه اینا هم هستا ولی اساسا یکی از اپیدمی ها همین مسائل جزئی و کچیک به ظاهر کچیکیه که اگر فیمساز بتونه درست و تأثیر بذار اراعشون بکنه باور پذیر میشن و قابل لمس چون وجود دارن از این جنس که من آسیاب برقی میخوام تو دستیشو میخری سرفجویی کنی من مدیرم حواست به جایگاه هم نیست میگی باید به اوتوبوس بری سرکار من میخوام تا زندم زندگی کنم ولی تو میگی یه برای این که صاحب خونه بشیم باید بریم هاشیه شهر یه خونه بخریم این همون جاییه که نمیتونی حق رو کامل بدی به مرد یا حق رو کامل بدی به زن این همون جاییه که من انتظار دارم یک فیلم یا سریال توی موقعیتش قرارم بدن اگه متعهل باشی و جزو طبقه متوسط باشی مشکلی بین این زوج هست کاملا برات قابله لمس و ملموسه حالا نکته مهمتر اینه ترهی که توی ذهن نویسنده است و فیلمساز تره خوبیه این که بتونی اجرایش بکنی مهمه به نظر من آیدا پناهنده توی قسمت اول این سریال تونسته اجرایش بکن خوشم میاد با کاری که با یه چیز کچیکی مثل آسیاب قهوه میکنه اون دستگاه آسیاب دستیدی تبدیل میشه به یکی از شخصیت ها این که یک شیعه توی سحنه کارائی داشته باشه در این حد و این لیول میدونی کار رو برام امیدوار کننده میکنه دلچسب میکنه یا آسیاب دستیدی توی همون قسمت اول میفهمیم آدم همون چی کارن پیشینه شون چیه؟ اطلاعات در مورد خانواده شون به دست میاریم تقریباً تایپ شخصیتی شون رو میفهمیم حرفای بیشتری در مورد منطق داستانی و شخصیت شناسی اپیزود اول دارم ولی چون دلم نمیخواد اون کسی که نگیدن سریال و اسپویل بشن فعلا در موردشون حرفی نمیزنم شاید در آینده گفتم حالا که تا اینجا آمدیم از گیریم هم بگیم زن در این سریال واقعیه پنهان پشت حجم زیادی از آرایش نیسته خصوصا این که در موقعیت روحی و روانی خوبی هم نیست گیریم هر حواسش هست که زن رو دوچار آرایش نکنه حالش خوب نیست اصلا و حتی اصلاح به اون معنی که وقتی یه زن فرشت حالش خوبه حواسش جمع انجام میده هم انجام نداده و این حوشمندی ها این حواس جمع بودن روی زرافت ها هی امیدوار ترم میکنه موسیقی مطن که خیلی کار میکنه برای اصار و تأثیر گذار هم بود توی تیتراج پایانی خیلی برای من یاد آوره موسیقی فیلم در حال و هوای اشت و اون کار وای بود حالا اهل فن باید بگن که الهام گرفتن نامشو میشه گذاشت یا کوپی کردن برحال برای سریال کار کرده تأثیر گذار بود فیلم نامه در این تا آگه شب توی اپیزود اول یه فرمولی داره و فرمولشم بر اساس همون شعار تبلیغاتی سریاله دیگه دیره واسه خاطر ساختن میتونیم خاطر بازی بکنیم یه همچین چیزی خاطر بازی یعنی برگردیم به اقب توی اپیزود اول دائمان از نظر فیلم نامه نویسی قصه در حال برگشتن به عقب بود یعنی اتفاقی افتاد در سکان سفت تاییه برگشتیم عقب خاطره شو ببینیم علتشو ببینیم تو دل اون خاطره بازگی اتفاقی افتاد برگشتیم عقب که علتش رو ببینیم خاطره شو ببینیم شاید همین فرمول دیگه وقتی برای خاطره ساختن نیست وقت خاطره بازگیه تا انتهای این سریال از نظر فیلم همه نویسی ادامه پیدا بکنه حالا اسم سریال هست در انتهای شب اینا هم رابطه شون داره خراب میشه در انتهای شب در این حال که قراره که خیلی تاریک باشه یک پیامی بعد از خودش هم داره دیگه انتهای شب بعدش روشنای و روزه یعنی آیا قراره که این رابطه دوباره جوش بخوره یا نه و در همون سکانس ها اولم میمیم که بچه بطمند پوشیده بابا ماسک جوکر داره انگار جوکر قصده اگر پیداری و داره داستان رو خراب میکنه و اینها قهرمان داستان که بچه هست و لباس برد من پوشیده قرار این رابطه رو درست کنه یعنی ما تا تهش رو فهمیدیم باید همون سیکانس سپویل شد نمیدونم شد نه بایده حالا به هر حال دوست دارم که قسمتهای بعدی رو ببینم پنجاه دقیقه تقریبا قسمتها اول بود و پنجاه دقیقه قصه گویی کرد کم نزاش کم فروشی نکرد ما یه داستان پر اتفاق دیدیم در این حال که شخصیتها رو شناختیم و حتی برام سواله که خب اوکی ما کلی قصه دیدیم تو میخوایی اپیزود بعدی چی کار کنی؟ من دوست دارم پاسخم رو بگیرم حتما منتظر قسمت بعدیش هستم بله بهش امیدوارم با توجه به ساختارش، بازیگردانیش، فیلم نویسیش یکی از سریال های قابل توجه شده الان برای من در بین سریال هایی که داره توی نماشه خانگی پخش میشه اگه شما قسمت اول رو دیدید لطفا نظرتون رو در موردش بنویسین بریم با قسمت پنجم برگردیم ببینیم یا نه یه سریاله در انتهای شب رو بسازیم امیدوارم که تا اونجا هم منو نامید نکنه و همچنان دوستش داشته باشم ارادت امیدوارم برنامه براتون مفید بوده باشه در تماسیم